مى زد و اين كار را روز به روز توسعه مى داد.
يكى از محققين عاليقدر اسلامى در اين باره مى گويد: " كار تغيير و تفسير قوانين اسلامى، به جايى كشيده شده بود كه سازمانهايى كه به نام حكومت اسلامى ناميده مى گشتند و طبعا مسئول اجراى امور اسلامى بودند، با حفظ اين عنوان، هيچ گونه مسئوليتى نسبت به اجراى قوانين اسلامى، احساس نمى كردند "، " پيداست قوانين و مقرراتى كه ضامن اجراى متعهد و مسئولى نداشته باشد عادتا به كجا منتهى خواهد شد ". (1) برخورد امام (عليه السلام) با گردانندگان دستگاه خلافت در اين گونه موارد تغيير قانون، به ظهور مى پيوست با چون امام كه مسئول اجراى صحيح دستورات اسلام و متعهد به انجام رسالت و پيام واقعى پيامبران الهى بود، نمى توانست در مواجهه با اين تضادها و اختلافها عكس العملى از خود نشان ندهد؟
عكس العملها و مخالفتهاى امام، در بين مردم بازتاب وسيعى پيدا مى كرد و در ميان مردم انتشار مى يافت و گاهى باعث ايذاء و ناراحتى خود و پيروان صميمى او، مى گشت.
درست است كه مأمون، خليفهء انديشمند عباسى، محض حفظ ظاهر و رعايت حيثيت عمومى اسلامى هم كه بود از اظهار مخالفت علنى و ابراز عداوت، خوددارى مى كرد ولى در باطن امر، كينه در دل مى گرفت و هميشه مشغول طرح نقشه و دسيسه بود از اينرو در تاريخ مى خوانيم كه مدت عمر آن امام مجاهد ومبارز بسيار كوتاه بوده، و در بيست و پنجمين بهار زندگى خود، در اثر سم ستمگران به شهادت نائل آمده است و اين امر مى رساند كه كنترل و مراقبت و كارشكنى، بسيار شديدتر وكامل تر اجرا مى شده است.
معارضه با حديث سازى و كژروى دوران زندگى امام (عليه السلام) مرحلهء اوج پيشرفت بنى عباس بود و حكومت آن خاندان مستحكم تر شده بود وآثار و يادگارهاى بنى اميه از ميان، رخت مى بست از اين رو برخى از روزنامه نگاران و وقايع پردازان و چاپلوسان از زبان اخبار و احاديث، شروع به جعل حديث