امام (عليه السلام) فرمودند: " اكنون در وسعت من نيست كه اين مقدار را ببخشم ". سائل عرض كرد: " پس لطفا به مقدار مروت و مردانگى خودم، احسان فرماييد ". امام (عليه السلام) به خدمتگزار خود فرمود: " مبلغ دويست دينار به او عطا كند ". (1) راهگشايى بر ديگران مردى از بنى حنيفه از اهالى بست و سجستان مى گويد: " كه در اوائل خلافت معتصم در آن سالى كه امام (عليه السلام) با خانواده، عازم مكه گرديده بود، من در مصاحبت آن بزرگوار افتخار داشتم روزى كه جمعى از مسئولين امور خلافت نيز بر سر طعام حاضر بودند به حضور امام (عليه السلام) عرض كردم: " اى فرزند رسول خدا (صلى الله عليه وآله)! فدايت گردم، والى و فرماندار منطقهء ما مردى است كه به دوستى شما خاندان [رسول]، معروف و متمايز است و من در ديوان او از بابت خراج و ماليات، بدهكارى دارم كه از پرداخت آن، عاجز هستم. اگر مصلحت بدانيد نامه اى به ايشان مرقوم فرماييد كه در اين باره محبتى در حق ما بكند بسيار به موقع خواهد بود ".
امام فرمودند: " من او را نمى شناسم ". مرد گفت: " درست است كه شما آشنايى خصوصى با او نداريد، ولى او از ارادتمندان و دوستان شما است، قطعا نامهء شما به حال من نافع خواهد بود ". امام (عليه السلام) محض اجابت درخواست، يك فرد مؤمن، كاغذى برداشت و چنين مرقوم فرمودند:
" بسم الله الرحمن الرحيم، اما بعد فإن موصل كتابى هذا ذكر عنك مذهبا جميلا وان مالك ما احسنت فيه، فأحسن الى اخوانك و اعلم ان الله عزوجل سائلك عن مثاقيل الذر والخردل... ".
" به نام خداوند بخشنده و بخشايشگر مهربان، حامل نامه من، از شما يك روش زيبايى را تعريف نمود، بدانيد جز احسان و نيكوكارى هيچ فائده اى در زندگى، براى تو نيست، هر چه توانستى در حق برادران دينى خود نيكى و احسان نما! و بدان كه خداوند