كنم؟ " مأمون گفت: " بهتر است از خودشان كسب اجازه نماييد ".
يحيى رو به امام نمود و عرض كرد: " آيا اجازه مى فرماييد كه سؤالى دربارهء فقه از شما بنمايم؟ " امام فرمودند: " هر چه دلتان خواست بپرسيد ".
رئيس ديوان عالى بصره پرسيد: " فدايت گردم، چه مى فرماييد در مورد شخص احرام دار كه مرتكب عمل شكار شده باشد؟ " امام فرمودند: " قبلا توضيح دهيد كه او در چه كيفيت و در چه شرايطى قرار داشته است، آيا او در خارج از محيط حرم، شكار كرده است يا در خود محيط حرم؟ (1) آيا او عالم به مسألة بوده است يا ناآشنا به مسألة؟
آيا كشتن او عمدى و از روى اراده بوده است، يا خطايى و سهوى؟
آيا شكار كننده برده بوده يا آزاد؟
آيا اين شكار او، نخستين بار بوده است يا تكرارى و چندمين بار؟
آيا شكار او از پرندگان بوده است يا غير آن؟
آيا شكار او بچه سال بوده است يا بزرگ سال؟
آيا شكار كننده اصرار بر عمل خود داشت يا نادم و پشيمان بود؟
آيا عمل شكار او، شب هنگام واقع شده است يا در روز روشن؟
آيا احرام شكار كننده، براى حج تمتع بوده است يا عمره؟
هر كدام از اين فروع از ديدگاه فقهى، داراى حكم خاصى است كه قبلا بايد سؤال روشن گردد ".
قاضى القضاة كشور كه در برابر يك سؤال، خود را با انبوهى از سؤالات مختلف فقهى،