مناسب در آمد من خرسند شدم گفتم: شكر خدا را كه ديگر در اين جهان، به هيچ مسألة اى نيازمند نيستم ". (1) 4. فيض بن مختار، به حضور امام صادق (عليه السلام) شرفياب گرديد و سخنانى ميان آن دو دربارهء ابوالحسن امام موسى (عليه السلام) رد و بدل شد در اين هنگام، موسى (عليه السلام) وارد شد امام رو به فيض نمود و فرمود همين است آقاى شما كه درباره اش سؤال مى نمودى.
فيض مى گويد: بلند شدم و دست و صورت امام را بوسه زدم و خواستار بقا و حيات او گرديدم به امام صادق (عليه السلام) عرض كردم آيا مى توانم به كس ديگرى هم اطلاع دهم؟
- بلى مى توانى به خانواده و فرزندان و دوستان مورد اعتماد خود يادآور شوى؟
من در ميان دوستان خود به يونس بن ضبيان جريان را نقل نمودم او در يكى از ملاقاتهاى خود حقيقت امر را از خود امام صادق (عليه السلام) سوال نمود. امام فرمود حقيقت امر همانست كه فيض به شما گفته است يونس شاد و مسرور از محضر امام برگشت ". (2) از اين حديث شريف موقعيت بحرانى عصر امام (عليه السلام) روشن مى گردد كه تسلط حكام جور، تا چه پايه بوده است؟ كه امام مكنونات قلبى خود را نمى توانست با كمال صراحت، بر زبان آورد و مردم را در جريان واقعى امر قرار دهد ناچار به كتمان و رازدارى توصيه مى فرمايد.
5. على بن جعفر برادر امام مى گويد: از پدرم جعفر بن محمد شنيدم كه با جمعى گفتگو مى كرد و به ياران و خواص شيعه مى فرمود: " در مورد فرزندم موسى به نيكى و خوشى رفتار نمائيد او بهترين فرزندان من است كه بر جاى من تكيه مى زند او قائم مقام من و حجت خداى متعال بر عمومى آحاد مردم است ".
6. زرارة بن اعين (3) كه يكى از بزرگان و علماء شيعه در فقه وحديث و كلام مى باشد