و غير او از بزرگان اصحاب ائمه (ع) نسبتهاى ناروايى داده اند. و گاهى ائمه هدى هم از باب تقيه و به منظور حفظ جان شيعيان خود آن اتهامات را بعنوان حقيقت تلقى كرده از اصحاب خاص خود دفاع نمىكردند بلكه از آنان بيزارى مىجستند چنان كه در پاورقى صفحه 2 در شرح حال " زراره " فرمايش امام صادق (ع) را به فرزند " زراره " كه دلالت بر همين معنى دارد ذكر كرديم. بلى فقط نسبتى كه در روايات شيعه و خاصه هم ديده مىشود اينست كه " هشام " اين جمله " جسم لا كالاجسام " را گفته لكن معلوم نيست كه خود معتقد به مفاد اين جمله باشد.
" سيد مرتضى علم الهدى " در كتاب " شافى " فرموده اكثر اصحاب ما مىگويند كه اين جمله " جسم لا كالاجسام " را در مقابل مناظره بر سبيل الزام بمعتزله گفته است. مؤيد اين معنى گفتار صاحب " ملل ونحل " است كه مىگويد " هشاميه اصحاب هشام بن الحكم كه صاحب مقاله تشبيه است مىباشند. هشام از متكلمين شيعه بوده و بين او وابو الهذيل مناظراتى واقع شده... هشام بن الحكم داراى فكر عميقى بوده روا نيست كه از الزامات او بر معتزله غفلت كرد والزامات او را جزء عقايد او شمرد چه آنكه مقام اين مرد بالاتر از اين الزامات بوده و اعتقادش با آنچه در مقام الزام مىگويد مغاير است و از حد تشبيه بدور است گواه اين مدعى آنست كه هشام در مقام مناظره با غلاة گفته است (بعضى نقل كرده اند در مقام مناظره با معتزله گفته است) تو ميگوئى خداوند عالم به علم است و علم او عين ذات است پس با ممكنات در عالم به علم بودن شركت دارت و از جهت اتحاد علم و ذات با ممكنات مغايرت دارد. بنابر اين عالم است بر خلاف علماء پس چرا نمىگوئى خدا جسمى است بر خلاف اجسام و صورتى است بر خلاف صورتها و براى او قدرتى است بر خلاف قدرتها الى غير ذلك ".
از اين گفتار به خوبى آشكار مىشود كه " هشام " خود عقيده به تجسم نداشته و در مقام الزام خصم اين جمله را اظهار كرده است، و بقيه شاخ و برگها كه صاحب " الفرق بين الفرق " و ديگران اضافه كرده اند به كلى بى اساس است.