مجلس " يحيى برمكى " او و " نظام " و " ابو الهذيل " در اين مسأله مناظره كرده اند لكن نظر " هشام " معلوم نيست.
به هر جهت چنان كه " هورتن " مىگويد تداخل، مولود و نتيجه مجموع نظريههايى است:
1 - نظريه انكساغورث راجع به تجزيه جسم الى غير النهايه.
2 - نظريه رواقيون راجع بعلاقه روح به بدن كه روح را بطور تشابك و تداخل با جسم آميخته مىدانند. وهورتن گفته است كه تداخل اجسام وكمون در افكار انكساغورث موج مىزند هر چند صريحا هيچ يك از آنها را اظهار نكرده است و اظهارش فقط اينست كه تمام اشياء در جسم اول بطور اختلاط موجودند لكن ديده نمىشوند بنابراين ممكن است كه هشام بن الحكم و نظام در اين عقيده تحت تأثير افكار انكساغورث قرار گرفته باشند.
ناگفته نماند كه مواردى از گفتار دانشمند نامبرده شايسته بحث و انتقاد است و فقط اين نكته را يادآور مىشويم كه با اينكه ملازمهيى بين قول بتداخل وكمون نيست، چنان كه " هشام " و " نظام " قائل بتداخل در تمام اجسام بودند راه اين استدلال هموارتر بود ولى آنان بر فرض صحت انتساب فقط در اجسام لطيفه مانند رنگ و طعم و بو قائل بتداخل مىباشند.
(5) هشام بن الحكم و حقيقت انسان فلاسفه و متكلمان راجع به حقيقت انسان نظريههايى اظهار كرده اند:
1 - گروهى از معتزله را عقيدت آنست كه انسان عبارت از هيكل محسوس است و نام انسان به اعتبار همان هيكل بر او اطلاق مىشود و روح يكى از اعراض اوست.
2 - گروهى ديگر از دانشمندان معتقدند كه انسان عبارت از اجزائى است كه از آغاز عمر تا پايان آن در هيكل و بدن باقى مىماند و زياده و نقصان و تغيير و