دفاع از هشام بن الحكم امورى چند به هشام بن الحكم نسبت داده شده كه بعضى از آنها بر فرض صحت انتساب، نقص بزرگ كفر است و بعضى از آنها بر فرض صحت انتساب، نقص و عيب نيست، و ما آن امور را ذيلا نگاشته و دفاع مربوط به آنها را هم از نظر خوانندگان محترم مىگذرانيم:
الف - تجسيم و تشبيه: بعضى گفتهاند " هشام " قائل به تجسم خدا بوده و مىگفته است خدا (جسم لا كالاجسام) و به ويژه مخالفين مذهب در اين نسبت پافشارى نموده و با شاخ و برگ و آب وتابى مطلب را بيان كرده اند. " ابو منصور عبد القاهر بن طاهر بغدادى " متوفى بسال 429 هجرى صاحب كتاب " الفرق بين الفرق " در صفحه 41 آن كتاب مىگويد: " بزعم هشام، معبود او جسم و داراى حد و نهايت است، طويل و عريض و عميق است، طولش مانند عرضش و عرضش مانند عمقش مىباشد، ولى طول و عرضش زايد بر ذات نيست، و حركت او در طول بيشتر از حركت او در عرض نيست. و نيز بزعم " هشام "، خدا نور ساطع است، مانند شمش نقره صاف مىدرخشد و مانند مرواريد مدور از تمام جوانب نورانى است و نيز برغم " هشام "، خدا رنگ و طعم و بو دارد، و بحس لامسه احساس مىشود، ولى رنگش عين طعم و طعمش عين بو است و همه عين ذات او هستند. و نيز به هشام نسبت داده است كه او قائل بوده كه خدا به اندازه هفت وجب با وجبهاى خود او است. و جز اين از نسبتهايى كه انسان از خواندنش دچار حيرت مىشود.
دفاع - اغلب اين نسبتها كاملا بى اساس و از مجعولات مخالفين است.
قائلين به اين خرافات براى استفاده از وجاهت علمى " هشام " و تأييد عقايد باطله خود اين خرافات را " به هشام " نسبت داده اند و ديگران از موقعيت استفاده نموده براى آلوده كردن مذهب تشيع و لكه دار كردن دامن قدس و وجاهت دانشمندان شيعه اين اتهامات را به نظر قبول تلقى كرده و نقطه ضعف آنان معرفى كرده اند. چنان كه بز راه