" الف " - اعمالى كه از بشر صادر مىشود مستند به خدا و قدرت اوست و قدرت بشر هيچ تأثير و دخالتى در وجود اعمالش ندارد و بشر فقط بمنزله آلتى است كه نجار در كارهاى صنعتى به كار مىبرد و از اين نظريه در لسان اهل علم " بجبر " تعبير مىشود و صاحبان اين نظريه دو فرقهاند:
1 - " جبريه جهميه " كه پيروان " جهم بن صفوان " مىباشند، اينان معتقدند كه براى بشر هيچ گونه تأثير و دخالتى در اعمالشان نيست و بين حركت دست مرتعش و دست سالم فرقى نمىباشد و همچنين بين حركت كسى كه از نردبان بالا مىرود و كسى كه از نردبان سقوط مىكند فرقى نيست.
2 - " اشاعره " - كه پيروان " ابو الحسن اشعرى " مىباشند به نظر ايشان عقيده جهميه بسيار مفتضح رسيده به خيال خود آن نظريه را تا حدى تعديل نموده اند و قائل به كسب شده اند و مىگويند: گر چه اراده و قدرت بشر تأثيرى در افعال ارادى وى ندارد لكن چون وقوع اعمال مقارن با اراده و قدرت بشر است به ملاحظه قيام اعمال بشر نظير قيام عرض به معروض براى وى در افعالش كسب و اكتساب قائلند و همانطوريكه عرض را به معروض نسبت ميدهند مثل نسبت دادن سفيدى به جسم سفيد، اعمال را هم به بشر نسبت ميدهند و پر واضح است كه عنوان كسب با اعتراف به اينكه قدرت و اراده بشر هيچ دخالتى در وجود اعمالش ندارد دردى را دوا نمىكند.
" ب " - اعمالى كه از بشر صادر مىشود مستند به قدرت اوست و بشر در اعمالش استقلال و آزادى كامل دارد و براى قدرت خدا به هيچ وجه دخالت و اثرى در اعمال او نيست و از اين نظريه " به تفويض " تعبير مىشود.
و تفويض به چند معنى ديگر هم اطلاق شده است:
1 - پروردگار اختيار امر و نهى را به بندگان واگذار كرده و هر چه بخواهند انجام دهند آزادند و هيچ امر و نهى راجع به كارهاى ايشان از طرف پروردگار وجود ندارد و امام در روايت هشام اين معناى از تفويض را با جمله (و لكن مختارشان آفريد و به اطاعت امرشان فرمود و از معصيت بازشان داشت) و با جمله (كار نيك كار بنده است و خدا به آن امر فرموده و كار زشت كار بنده است و خدا از آن نهى فرموده)