و كشته بسيار در ميدان جنگ بجاى گذاشتند. حكمت نور الانوار چنين اقتضا كرد كه زمين را از كشتگان ساختمان نمايد لذا زمين را از گوشت كشتگان و كوهها را از استخوانها و درياها را از خون و آسمانها را از پوست آنها بنا كرد و آفتاب و ماه را آفريد كه با گردش خود عالم را تصفيه نموده اجزاء نور را از اجزاء ظلمت جدا كنند، در اطراف عالم خندقى را خارج از فلك اعلى تهيه كرد براى اينكه اجزاء تصفيه شده ظلمت را در آن خندق بريزند. اما نور تصفيه شده چون مركزش عالم انوار است به عالم خود بر مىگردد. پس ما دامى كه عمل تصفيه انجام نشده و تمام اجزاء نور از اجزاء ظلمت جدا نگشته است حركت آفتاب و ماه و ستارگان دوام خواهد داشت. هنگاميكه از اجزاء نور چيزى باقى نماند مگر به اندازه ايكه آفتاب و ماه نتواند آن را تصفيه كنند اجسام عاليه كه عبارت از افلاك باشد سقوط كند و از سقوط اجسام عاليه بر اجسام سافله آتش شعله مىزند و همان آتش است كه جهنم نام دارد و اين آتش فشانى مقدار يك هزار و چهار صد سال برقرار باشد تا بقيه اجزاء نور كه آميخته با ظلمت مىباشد بوسيله آتش از اجزاء ظلمت جدا شود، در اين هنگام عمر جهان پايان يافته هر يك از نور وظلمت به عالم خود بر مىگردد.
3 - " مرقيونيه ": پيروان اين مذهب دو اصل متضاد اثبات كرده اند: يكى نور و ديگرى ظلمت. بعلاوه قائل به اصل ثالثى شده اند كه بين نور وظلمت جمع كرده مزاج آنها را تعديل نمايد. و گويند اين معدل جامع، از نظر رتبه پايين تر از نور و بالاتر از ظلمت است و از امتزاج و اجتماع آن دو بوسيله جامع، جهان بوجود آمده است.
بعضى از آنان گويند امتزاج بين ظلمت و معدل است زيرا كه مزاج معدل نزديك به مزاج ظلمت است. معدل با ظلمت امتزاج نموده كه خوش باشد و به لذائذ خود برسد، سپس نور از نظر رأفت و مهربانى كه به معدل داشت چون وى را گرفتار دام ظلمت ديد روح مسيح را كه روح خدا و پسرش مىباشد فرستاد كه او را از شبكههاى شيطان نجات دهد.
پس هر كه روح خدا را پيروى كند و با زنان نياميزد و از گوشت گنديده و