ظلمت مىباشند و آثار قدرت نور را ما نمى بينيم بنابر اين ظلمت، آفريننده قادر و عالمى است كه آثار قدرت خود را نشان داده به خلاف نور.
" ه " - اعتقاد به اسارت نور در چنگال ظلمت با خداوندى نور منافات دارد، چه بديهى است كه اسارت، مستلزم عجز و ناتوانى است و ناتوانى در ساحت خدا راه ندارد. و اين كه مىگويند در قيامت حكومت بدست نور خواهد افتاد و از چنگال ظلمت نجات خواهد يافت، با اينكه رفع اشكال نمىكند، دعوى بدون دليل است.
بعلاوه لازم اين اعتقاد اين است كه نور كارى نداشته باشد، چه از اسير چه كارى ساخته است. اگر گويند نور هم كارى دارد بايد از گفتار اول خود (نور در دست ظلمت اسير است) برگردند. و بايد اضافه كنيم كه لازم اسارت نور اين است كه خير و احسان هم از كارهاى ظلمت باشد چنانچه براى استحاله صدور خير از ظلمت اين معنى را باور نداشته باشند بايد اصل توزيع و تقسيم كار را ابطال كنند و به يك خداوند بدون شريك در خلقت قائل شوند.
اما راجع به مذهب " مرقيونيه " استدلال " امام صادق (ع) " براى بطلان مذهب ايشان از اين راه است كه التزام بوجود معدل جامع، منافى با اعتقاد به ربوبيت نور است، چه لازمش اين است كه معدل جامع، كه هر يك از نور وظلمت را تعديل مىكند، قويتر از هر دو آنها باشد، و نور هم مانند ظلمت مقهور معدل باشد. و عقل ببداهت حكم مىكند كه خداوند مقهور چيزى نمىشود بعلاوه لازمش اين است كه معدل داناتر به حكمت باشد از نور، به عبارت ساده نور در مقابل معدل، جاهل است و جاهل شايسته مقام ربوبيت نيست.
4 - " علامه مجلسى " در " جلد دوم بحار الانوار " در باب نفى تركيب روايتى از " هشام بن الحكم " آورده كه ما ترجمه آن را براى خوانندگان محترم مىنگاريم:
" هشام بن الحكم ": مردى از " امام صادق (ع) " سؤال كرد آيا خداوند خشنودى و خشم دارد؟
" امام ": آرى خداوند خشنودى و خشم دارد اما نه مانند خشنودى و خشم