اينرو اعتقاد به قديمى بودن و در نتيجه غير مخلوق بودن قرآن پيدا نموده بودند و اين اشتباه از آنجا ناشى مى گشت كه آنان كلام لفظى را كه زبان گوياى عامه مردم است با كلام لبى و منطقى به اشتباه گرفته و دچار حيرت و سرگردانى شده بودند و چون اين مسأله بوى شرك و اعتقاد به تعدد قدماء مى داد، مأمون و جمعى ديگر از دانشمندان اسلامى، اعتقاد به خلقت و حادث بودن آن داشتند و كسانى كه بر خلاف اعتقاد آنان، فكر مىكردند، از كار باز مىداشتند و دستور تنبيه و كتك و گاهى كشتن و از ميان بردن او را صادر مىكردند، و روى اين مسأله تعداد فراوانى را به زنجير و تازيانه و حبس كشاندند و جمعى را كشتند، از جمله " احمد بن حنبل " را با 38 تازيانه، تنبيه نمودند.
اين مسأله جنجالى، سخن روز آن روزگار بود. آيا منشأ اين سخن از فلسفه انتقالى يونان بود؟ يا از اعتقاد پاك و بى آلايش مردم بود كه براى حريم كلام الهى، قداست فوق العاده قائل بودند و در اين باره نمى توانستند مطالب را از هم تفكيك و از هم باز نمايند؟ يا يك نوع مانور سياسى بود؟...
هر چه بود جنجال پرشورى ايجاد نموده و اذهان مردم را به خود جلب كرده بود به حدى كه مقالات و كتابهاى بى شمارى را به خود اختصاص داده بود كه بحث و گفتگوى مفصل در اين زمينه ما را نيز به گفتگوهاى بى ثمر ديگرى مى كشاند.
اسراف و تبذير بيت المال يكى ديگر از خصوصيات بارز دوران حكومت بنى عباس، به خصوص مأمون، عياشى و ميگسارى و صرف بيت المال در امور تجملى و اشرافى گرى بود كه در اعصار گذشته، كمتر نظير داشت. مورخين، اسراف كاريهاى يكى از حساس ترين فراز زندگى مأمون را چنين توصيف كرده اند:
" آنچه مأمون در عروسى پوران دختر حسن بن سهل خرج و نثار عروس نمود تا آن روز هيچ پادشاهى اعم از دوران جاهليت و اسلام انجام نداده بود و آن ولخرجى و گشادبازى تا