(مسأله 882): اگر با عين پولى كه خمس آن را نداده ملكى بخرد تصرف او در آن ملك حرام و نمازش در آن جايز نيست.
(مسأله 883): اگر صاحب ملك به زبان اجازه نماز خواندن بدهد، و انسان بداند كه قلبا راضى نيست، نماز خواندن در ملك او جائز نيست، و اگر اجازه ندهد و انسان يقين كند كه قلبا راضى است نماز خواندن جايز است.
(مسأله 884): تصرف در ملك ميتى كه به زكات و مانند آن از حقوق بدهكار است چنانچه منافات با اداى حق نداشته باشد - مثل نماز خواندن در خانهاش - با اجازه ورثه اشكال ندارد و همچنين اگر بدهى او را بدهند يا ضامن شوند كه ادا نمايند تصرف در ملك او اشكال ندارد.
(مسأله 885): تصرف در ملك ميتى كه به مردم بدهكار است، در حكم تصرف در ملك ميتى است كه بزكاة و مانند آن از حقوق بدهكار باشد.
(مسأله 886): اگر ميت قرض نداشته باشد، ولى بعضى از ورثه او صغير يا ديوانه يا غائب باشند، تصرف در ملك او بدون اجازه ولى آنها حرام است و نماز در آن جائز نيست.
(مسأله 887): نماز خواندن در ملك ديگرى در صورتى جائز است كه مالك آن يا صريحا اجازه بدهد و يا حرفى بزند كه معلوم شود براى نماز خواندن اذن داده است - مثل اين كه به كسى اجازه بدهد در ملك او بنشيند و بخوابد كه از اينها فهميده مىشود براى نماز خواندن هم اذن داده است - و يا انسان از راه ديگر اطمينان به رضايت مالك داشته باشد.
(مسأله 888): نماز خواندن در زمينهاى بسيار وسيع جايز است هر چند كه مالك آنها صغير و يا مجنون باشد و يا آن كه راضى به نماز خواندن در آنها نباشد، و همچنين در زمينهائى كه در و ديوار ندارند بى اجازه مالك مىشود نماز خواند ولى اگر مالك صغير و يا مجنون باشد و يا آن كه گمان به راضى نبودن او