و هم چنين در بعضى مواردى كه زمين يا كفن غصبى باشد يا اين كه چيزى غصبى با ميت دفن شده باشد نمىتوان قبر را نبش كرد ولى مقام را گنجايش تفصيل آن موارد نيست. ((سوم)) آن كه شكافتن قبر موجب هتك حرمت نباشد و ميت بى غسل يا بى كفن دفن شده باشد يا بفهمند غسلش باطل بوده، يا به غير از دستور شرع كفن شده يا در قبر او را رو به قبله نگذاشتهاند. ((چهارم)) آن كه براى ثابت شدن حقى كه مهمتر از نبش قبر باشد بخواهند بدن ميت را ببينند.
((پنجم)) آن كه ميت را در جائى كه بى احترامى به او است مثل قبرستان كفار يا جائى كه كثافت و خاكروبه مىريزند دفن كرده باشند. ((ششم)) آن كه براى يك مطلب شرعى كه اهميت آن از شكافتن قبر بيشتر است، قبر را بشكافند مثلا بخواهند بچه زنده را از شكم زن حاملهاى كه دفنش كردهاند بيرون آورند.
((هفتم)) آن كه بترسند درندهاى بدن ميت را پاره كند، يا سيل او را ببرد، يا دشمن بيرون آورد: ((هشتم)) آن كه ميت وصيت كرده باشد كه او را قبل از دفن به مشاهد مشرفه نقل نمايند، چنانچه نقل دادن او موجب هتك حرمتش نمىشده ولى عمدا يا از روى فراموشى در جائى ديگر دفن شده باشد مىتوانند در صورتى كه موجب هتك حرمتش نشود قبر او را نبش كرده و بدنش را به مشاهد مشرفه نقل دهند.
غسلهاى مستحب (مسأله 651): در شرع مقدس اسلام غسلهائى مستحب است و از