نهى كرد. مخالفين نتوانستهاند تصور كنند كه ممكن است امرى نظر به مصالحى در خود امر از قبيل مصلحت آزمايش، به چيزى تعلق گيرد و در خود آن چيز مصلحتى نباشد و پس از حصول نتيجه يعنى آزمايش، نهى بدان چيزى كه مورد امر واقع شده است تعلق گيرد و اين نهى بعد از امر، از نظر پشيمانى و ندامت يا مكشوف شدن زيان و ضرر براى خدا نباشد و اگر موضوع را با اصول مقرره شيعه بسنجند مطلب براى آنان روشن مىشود خلاصه مراد از بدا در مورد مذكور همان معنى است كه گاهى آقائى براى فهماندن حس انقياد خدمتگزار خود به ديگران وى را به كار دشوارى امر نمايد و پس از شروع خدمتگزار در مقدمات آن كار، آقا او را از آن كار باز دارد و داستان ذبح اسمعيل از اين قبيل است كه خداوند به منظور اعلام مقام رضا و تسليم ابراهيم خليل وى را در خواب به ذبح فرزند عزيزش اسمعيل مأمور فرمود و چون او و فرزندش هر دو تسليم امر پروردگار شدند و آثار رضا از آنان آشكار گرديد و در انجام مقدمات شتاب كردند خداوند از ذبح اسمعيل منع كرد و پدر و پسر را ثنا گفت و اجر ايشان را افزون گرداند. و بالجمله از اول ذبح اسمعيل منظور و مقصود نبوده و فقط مقدمات ذبح مطلوب و منظور بوده است و اين مطلب را پروردگار از باب آزمايش از ابراهيم پنهان داشت، و به جمله (قد صدقت الرؤيا) اعلام فرمود. و البته در اين زمينه سخن بسيار است لكن چون خارج از حوصله اين كتاب است به همين اندازه اكتفا مىكنيم لكن اين قسمت را ناگفته نگذاريم كه اين مثالى كه بيان كرديم در تشريعيات بود.
تكوينيات هم چنين است مانند زياد شدن ايام زندگانى و تأخير مرگها بواسطه صدقه وصله رحم و سعادت و شقاوت و عاقبت بخير شدن و عاقبت بشر شدن كه ممكن است اين امور از نظر وجود شرايط براى بعضى از اوليا مخفى بوده و از آنها بى خبر باشند سپس با تحقق شرط بدا حاصل شود يعنى بعد از خفا ظهور يابد و بعد از نهان بودن آشكار شود.
و - به هشام بن الحكم نسبت داده اند كه عقيده داشته به اينكه خداوند به حوادث آتيه علم ندارد وتالى فاسد اين عقيده آنست كه علم خداوند حادث باشد و براى