(9) عقيده هشام راجع باستطاعت وآزادى بشر " هشام بن الحكم " بر خلاف اشاعره بشر را در كارهاى خود آزاد وافعال بندگان را مستند بآنان واز صفات ايشان ميدانسته، لكن قائل بمقاله معتزله كه راه افراط را در آزادى بشر پيموده اند نبوده بلكه معتقد بحد وسط وامر بين الامرين كه مذهب حق است بوده وروايتى را كه از آن بطلان جبر وتفويض استفاده ميشود از " امام صادق " (ع) نقل كرده كه در بخش روايات بنظر خوانندگان خواهد رسيد وتفسيريكه از " هشام بن الحكم " براى امر بين الامرين حكايت شده قريب باين مضمون است:
افعال بشر از نظر اينكه باراده واختيار بشر واقع ميشود اختيارى است واز نظر اينكه يكى از مقدمات افعال بشر سبب مهيج است اضطرارى است. بيان روشنتر چون هر فعلى از افعال ارادى انسان محصول ونتيجه مقدمات عديده يى ميباشد كه براى هر يك از آنها در وجود فعل انسان اثرى است ويكى از آن مقدمات ميل و ورغبتى است كه انسان را تهييج بفعل ميكند واين مقدمه فعل خداست بلى مقدمه اخير فعل انسان انتخاب واختيار خود اوست وچنانچه اين دو جهت را در افعال انسان مورد توجه قرار دهيم بايد قائل بامر بين الامرين شده وبگوييم كه انسان در افعالش نه مجبور است ونه استقلال وآزادى تام دارد. وما در بخش روايات معانى امبر بين الامرين را مشروحا ذكر خواهيم كرد.
(10) عقيده هشام بن الحكم راجع بقرآن وكلام خدا عقيده " هشام " نسبت بكلام خدا موافق عقيده " اماميه " و " معتزله " است، چه در خصوص كلام خدا از اواخر زمان حكومت اموى بين مسلمانان اختلافى پديد آمد وپس از اتفاق باينكه يكى از صفات خدا تكلم است وقرآن كلام خدا ميباشد در