سازد واز زندان بيرون آورد. وقتى كه امام به مجلس او رسيد از او استقبالى به عمل آورد دست بر گردن او انداخت ودر كنار خود نشاند وبا مهربانى وعطوفت خاص گفت:
ابا الحسن!
من در خواب امير المومنين على بن ابيطالب (عليه السلام) را ديدم كه اين آيه را تلاوت مى فرمايد...
از اين رو آيا به من اطمينان مى دهى كه بر ضد من واولاد من نهضت وشورشى نكرده باشى؟
امام (عليه السلام) در پاسخ فرمود من تاكنون چنين كارى نكرده ام ودر شأن من هم نيست.
مهدى گفت راست گفتى. به ربيع دستور داد كه امام را با كمال احترام وتعظيم شبانه روانه ى مدينه سازد به حدى كه نماز صبح را در بين راه خواندند ودر همان روزى كه به ابو خالد تعيين فرموده بود به منطقه زباله رسيد ودوستان خود را بيش از حد مسرور ساخت ودر برابر فرح وسرور آنان فرمود:
" من دوباره به سوى آنان باز خواهم گشت كه آن بار، ديگر مرا نجات وخلاصى نيست ". (1) مقصود امام اشاره به دوران هارون الرشيد بود كه بعد اتفاق افتاد.
قاضى شريك وسفره ى مهدى خليفه عباسى شريك بن عبد الله نخعى معاصر مهدى خليفه عباسى به علم وتقوى معروف بود مهدى علاقه ى وافرى داشت كه او منصب " قضاوت " را بپذيرد ولى شريك براى آنكه خود را از دستگاه ظلم وستم دور نگه دارد زير بار اين پيشنهاد نمى رفت وباز خليفه علاقه داشت كه او تعليم وتربيت خصوصى فرزندان خليفه را به عهده بگيرد تا به آنان علم حديث و فقه بياموزد او اين مسئوليت را نيز قبول نمى كرد وبه همان زندگى آزاد وفقيرانه اى كه داشت قانع بود. روزى خليفه او را طلبيد وبه او گفت: " بايد امروز يكى از اين سه كار را