بهره ها مى جستند.
در چنين شرايطى بود با اينكه هارون محور قدرت وسياست قرار داشت در عين حال وجود شريف امام وگرويدن مردم پاكدل به او، موجب بيم وهراس هارون مى گشت امام موسى (عليه السلام) مركز امامت خود را در مدينه منوره قرار داده بود ودر همين شهر مقدس كه از نخستين روزهاى طلوع اسلام پايگاه نشر توحيد ومعارف اسلام بود امام در كنار مرقد نياى بزرگش رسول الله (صلى الله عليه وآله) به راهنمايى وارشاد مسلمانان مى پرداخت واين امر موجب تشويش واضطراب بيش از حد دستگاه خلافت عباسى گرديده بود.
هارون الرشيد هنگامى كه موضع محكم امام را در مدينه احساس كرد نخست با مقاومت هاى منفى وعدم همكارى امام با دستگاه خلافت سپس در مراحل بعدى با تعرض وانتقادها واعتراض هاى امام روبرو شد از بيم توسعه روز افزون مخالفت طرفداران حقيقى مكتب اسلام حضرت را به عراق، مركز حكومت خود جلب نمود وبه صورت بازداشت وزندان، اعمال وارتباطهاى او را زير نظر مستقيم خود، قرار داد. باز نگرانى و ترس وبيم خليفه ى عباسى كاستى نگرفت ونامه ها وملاقات ها ورفت وآمدها از شهرستان ها وقصبات همچنان ادامه داشت تا اينكه هارون به عنوان قطع كامل ارتباط شيعيان او را به زندان افكند وچند سال در زندان هاى متعدد وگونه گون از پيشواى عاليقدر نگهدارى به عمل آورد كه در بخش " شهادت " از نظر مى گذرد.
پيشواى هفتم، در همه ى مدتى كه در عراق زير نظر داشت همچنان به عبادت واطاعت الهى سرگرم بود ولى غافل از سرنوشت شيعيان ورهبرى نهضت فكرى واجتماعى آنان نبود وهميشه در احقاق حقوق از دست رفته انديشه ونقشه داشت. هارون از صراحت و شهامت وبى پرده گويى امام (عليه السلام) هراس داشت از آن رو اغلب در محافل خصوصى از او سوالات مى كرد تا بيشتر مفتضح نگردد روزى در يك محفل خصوصى گفت: اى پسر پيامبر! در انديشه ام كه باغ فدك را كه مورد ادعاى شما است به شما بازگردانم زيرا مسلم است كه آن از شما غصب گرديده است لطفا حدود آنرا بيان فرماييد.