حجر كلس البيض ومثل آن نوشادر مصعد سحق بليغ نموده در زبل وامثال آن حل كرده تقطير كنند ونوشادر يكه در انبيق جمعشود وضبط نمايند وشنجرف زائيده با قدر ثلث از مقطر مذكرر باتش نرم بجوشانند وسحق كنند واگر اولا با نوشادر انبيقى سائيده بعد از آن در ظرف نشود آب را قطره قطره تطعيم او كنند بهتر است ودر ظرف مسدود المنفذ يكشب در آتش بسيار نرم گذارند وباز به دستور اعادهء عمل كنند تا شنجرف مشمع گردد آنگاه يكى بر صد از قمر دنيجاه از مشترى ودويست از زحل ومشترى طرح مىرود قاعدهء ديگر عبد علبيط يا مصعد را در مفرق آهنى در آتش بگذارند وچون متفرق شود قطراة از اين مقطر مذكور بر آن بريزند به حدى كه او را بپوشاند وتشويه نمايند تا منعقد وشبيه بخاك سرخى واز آن معقود يكى بر صد از قمر يا نحاس يا از ريز طرح كنند واگر حل وعقد نمايند يكى بر ضعف اول ودر هر حل وعقدى بر ضعف سابق رود وهر گاه حل وعقد او بهفمرتبه رسد تصريح نموده اند كه يكى بر غير مثاههى طرح مىشود عقد سيم در عمل مرواريد اعمال متفرقه عمل مرواريد مرواريد يا صدف سفيد صاف را بعد از شستن كوبيده در شيشه كرده آب ليمو يا آب تخم ترنج صاف بقدريكه آن را بپوشاند اضافه نموده چهار ده روز نهايت تا بيست روز در سرگين نم دار بگذارند تا حل شود وبقوام خمير گردد وفرار مصعد از نمك وزاج بالمنا ضفه را بقدر مرواريد اضافه كرده دست كش حرير در دست كرده در كف دست بر روى حرير مدر وكنند وبايد دست خالى باو نرسد وبا ميل نقرهء بسيار باريك با موى خوك كه بسيار چرب كرده باشند درحين رطوبه او سوراخ كنند وبعد از خشكشدن بيرون آورند وبعد هر دانهء هزار عدد پنبه دانه در كيسه كرده دانهاى خشكشده را تمام روز بدست بمالند تا جلائى بردارد پس هر عددى را بخمير آرد ميده گرفته بخورد مرغى دهند بعد از يكدو ساعت مرغرا بدوانيدن خسته كرده ذبح نمايند ودر تنور بريان كرده حوصلهء آن را شكافته دانه بيرون آورند واگر دانهاى خمير گرفته را در شكم ماهى كه خالى از احشا كرده گذاشته در تنور بريان كنند ودانه را اخراج نمايند بيغايله است واگر مرواريد محلول را با سريشم پنير حبها بسازند بعد از خشكى او بمثقب نيز سوراخ ميتوان كرد با سنباده جلا داد عمل طلاى لؤلؤ چون مرواريد زرد شود يا ناصاف باشد در آب ترنج بجوشانند وبا سنبادهء نرمى بمالند واز اسرار است دار خواص مرواريد محلولست تحليص كبريت وعقد فرار ومجربست عمل شادانه عدسى شادنه سفيد وغير احمر آن را با قدرى دم الاخوين مثل غبار سائيده با سريشم پنير سرشته بقالب شبيه بعدس دانها بسازند واز مكتوتاتست عمل دانهاى رنگين صدف بارد مهره ء را كه قسمى از حلزونست بايد سائيده وشست وجهة سبزى زنكار مصفى وجهة سرخى شنجرف وبجهة زردى زرنيخ وجهة ساير الوان با انچه مناسب باشد اضافه صدف مغسول نمود وچندان سحق يابد كرد كه در صلابت خشكشود وپس با سريشم پنير سرشته هر چه خواهند ترتيب دهند وبعد از سه چهار يوم كه در غاية استحكام شده باشده با چرخ هموار كردد بروغن زيتون عرب نمايند وبا پنبه دانه در كيسه كرده وسه روز بمالند تا جلا كرد عمل رنگ احجار مثل ياقوت واحجاريكه في الجمله تايب تش داشته باشند قلى زاج سياه زاج سفيد زاج زرد سخاله فولاد ودم الاخوين پوست پياز تلخ بالسويه با سركه وبول اطفال يكروز تمام بسايند وبعد از خشكشدن در شيشه سطين وامثال آن كرده تا سه هفته در زبل تازه گذارند تا حل شود ومحلول شبيه بخون گردد پس ياقوت سفيد وامثال او را در قرع زجاجى مطين كرده به آب مذكور اغشته در آتش گذارند وقدمعى سر قرع نصب كنند چندان اتش دهند تارنگ گيرد ودستور نوشتن عقيق ملح القلى برگ درخت عرعر بالسويه سائيده با سركه سرشته با آن هر چه خواهند بر عقيق بنويسند يا تنفس كنند وبعد از خشكى آن زمانى در آتش نرم گذارند تا خوب كرم شود پس سرد كرده بسركه جلا دهند وآنچه نقش كرده باشند ديگر زايل نمىگردد رنگ كردن استخوان عاج وامثال آن را در ماست ترش يا شير يك شبانه روز بگذارند تا نرم شود پس بيرون آورده سه روز در رنگ لاك بگذارند واگر لاجوردى خواهند تا ده دوازده يوم روز اضافه ماست وشير كند واگر زرد مطلب باشد هر روز چهار مثقال زرد وچوبه اضافه نمايند تا چهل يوم تدبير كند وچون استخوان را با پوست بيخ لفاح تا شش ساعت بجوشانند بغايت مطيع گردد واز مجرباتست عمل ذهب فرعونى له در رنگ فرق از ذهب ندارد سواى آنكه در اتش سياه مىشود واگر اصلاح او نتوانند نمود كمال اوست برادهء حديد را با زرنيخ بسيار بسايند وبا آب بشويند تا رفع زرنيخ شود بقدرى آنگاه در بوته گذارند وچون نزديك بذوب رسد بقدر نه مثل او نحاس اضافه كرده بگذارند عمل برنج ومشقى واو را رومى نيز گويند رنگين تر از اقسام برنجها وشبيه بذهب مىباشد مس را صفحه بسيار رقيق كرده بقدر درهمى ريزه كنند وربع او روى توتيا را نرم سائيده با شيرهء مويز سرشته قرصى ساخته بر روى سفال آب نديده گذاشته آتش در زير آن كنند تا سوخته وسياه وصلب گردد پس بار ديگر سائيده با ثلث او زاج مسحوق آميخته ريزهاى مس را با آن تلحيف نموده بآتش سيار تند گذارند عمل تذهيب كه مطلا عبارت از آنست صفايح رقيق ذهب را بمقراض ريزه كرده با سه مثل آن زنبق ملغمه كنند پس مس ونقره وبرنج را تمر هندى ماليده چرك او را زايل نموده وبر روى اتش نرمى گرم كرده ملغمه را با آن بمالند وبر روى آتش اندك زمانى گذارند تا رفع سيماب شود رنگ ذهب ظاهر گردد واگر قبل از تطليه يكچز وروى توتيا را
(٢٩٣)