ويكوزن ونيم او نيز اب فاروقى كه در طريق سيم مذكور است بتدريج در قرع رنرند كه باعث شكست قرع نشود وهر گاه زبيق از آن بجوش آيد ودود ظاهر گردد وقطرات بول تا بقدر دو مثقال بريزند كه از جوش باز ايستد پس انبيق بر آن استوار نموده بخاكستر گرم چنانكه در قاعده تقطير مايعات حاره مذكور شد تقطير نمايند وچون نيز آب تمام مقطر گردد وعبد را مكلس مشاهده كنند واين امر بجهة سهولة تصعيد است پس مكلبى را با اجزاى مخصوص تصعيد نمايند وشراب مقطر جهة عمل قسمى از زعفران الحديد بغايت مؤثر دانسته ودستور آنست كه برادهء حديد را بعد از شستن به آب نمك چندين مرتبه كه سياهى او زايل گردد در قرع مطين كرده هموزن او مذكور را ريخته بتدريج رفع جوش ودود انرا بقطرات بول كنند به دستور بتقطير شامى شراب نمايند وبعد از آن بآتش تند برادهء مزبور زعفران مىشود اما وتدبير عقد قرار انست كه آب صاف وآب ليموى تند بالناصفه در متعرفه آهنى كرده يكچز وعبد را در آن انداخته بجوشانند وچهار جزو توتياى هندى را نرم سائيده سه دفعه بريزند وهر دفعه تا دو ساعت بجوشانند وچون خواهد از جوشيدن بسر رود بانى بر آن پف كند وبعد از شش هفت ساعت كه جوشيده باشد ته نشين او را در لته ريخته مكرر به آب بشويند ومنعقد آن را در ظرفى كرده نوشادر را در آب حل نموده چند جوش داده از آن بقدريكه آن را بپوشاند بر آن ريخته ودر آفتاب با خاكستر گرم بگذارند هر چه از توتيا به آن مخلوط شده باشد بتدريج وقع كرده ومادامى كه آب نوشادر سرخ وكبود شود بايد تجديد نمود واين عمل مجربست عقد ديگر فرار مصفى را در بوته كنند كه فرش ولحاق آن سقمونيا باشد وسر بوته را در غايت استحكام شد وصل نموده در اتش گذارند به دستورى كه تمام بوته در آتش پنهان شود دراندك وقتى معقود مىگردد ومجربست واگر بوته آهنى باشد انسب است خصوصا وهر گاه اندرون او را بگل بوته اندوده باشند عقد ديگر پوست انار تازه وپيه آن را كوبيده زعفران الحديد را با آب معصور او بسايند تا خوب حل شود پس فرار مصفى در بوته مس وآهنى كرده از اين محلول در او ريزند وشد وصل بوته نموده بآتش نرم طبخ دهند يا در تنور گرم گذارند تا معقود گردد واز آبها كه عقد فرار نمايند مذكور شد وچون نقره را با گوگرد متكلس كنند يكچزو آن گوگرد آن را مكلس نموده ده جزو فرار را عقد نمايند ومجرب دانستهاند وچون زبيق وسم الفار را بالسويه با دو چندان هر دو چند سرخ مقشر سحق بليغ نمايند وبعد از آن اندكى ترشى الحاق نمايند فرار زنده گردد وبا عدم انعقاد قايم النار شود تدبير كبريت اما تبييض آن نهنجى است كه يكجزو كبريت را با هشت جزو وروغن كنجد بآتش نرم در قدح مطين بجوشانند تا كبريت حلشده ودر روغن سرخ گردد ونه مثل كبريت نوشادر را سائيده بدفعات بر روى آتش تسقيه بروغن مزبور كنند وسه بار بطريق زرنيخ تصعيد نمايند طريق ديگر دو بنجر ونوشادر را با يكجز وكبريت سحق نموده به آب تر كرده بسحق بليغ خشك كنند ودر ظرف مطين تا سه ساعت مثل آتش نون گذاشته پس بشويند وبا نوشادر جديد اعادهء عمل نمايند تا به حدى كه بر صفحهء تفته دود نكند وانچه بادوغ وهر چه با نمك سفيد كنند غواص نمىباشد طريق ديگر شب يمانى را سائيده در جوف بادنجان ريخته در مكان نمناك حل كنند وبا شب محلول كبريت را بسايند سفيد وثابت نمىكند وبه دستور نوشادر محلول ودر بادنجان نيز اثر دارد تدبير زرنيخ زرنيخ ورقى براق را يكجز وبا ربع ار نمك مشوى نرم بسايند وصابون خكش عراقرا بقدر نيموزن زرنيخ ورق كرده در بع او سركه ونيموزن او روغن كنجد با بيه تازه كه بر روى آتش گذاشته باشند حل نمايند زرنيخ ونمك مسحوق را اضافه كرده جوش دهند تا زرنيخ منعقد وسياه شود وبچوبى حركت دهند تا رفع روغن وصابون شده زرنيخ منعقد بماند وآتش او نرم باشد تا احتراق در جوهر زرنيخ واقع نشود پس منعقد را كوبيده در ظرفى كرده در اتش زبل ظرف را پنهان كنند كه بتدريج دود ميكرده دفع چربى او شود وبايد در نرمى آتش تشويه مراعات كنند كه مصعد نگردد وبعد از رفع چربى صلايه نموده در سركه وملح الفلى طنج دهند تا بقيهء چربى زايل گردد انكاه مثل غبار سائيده با قدح مطين وقرع بلند گلوى مطين تصعيد باتش بسيار تند كه دور زد استمرار داشته باشد بايد كرد تا جوهر آن مانند برف سفيد گردد واگر در جوهر او سياهى باشد بايد با عشر او نمك سائيده بروغن كنجد پا پيه سرشته به دستور تشويه بآتش نرم كنند وبعد از تشويه به آب ملح القلى طبخ داده مكرر بشويند تا رفع تمك شود واگر با موم بالسويه چند بار تشويه كرده به آب ملخ القلى طبخ داده مكرر بشويند رفع سياهى او مىشود علامت تصفيهء آن دود نكردن در اتش است وتصريح نموده اند كه بتنهائى يكچزو او بربيست خرد زهره منفى طرح مىشود واز تكرار سبك وزنش نقصان نمى پذيرد حل پنجم در خواص فلزات واعمال آن در ثقيه قمر چيزى بهتر از نمك تلخ نيست وبوره باعث سرعت ذوب اوست وبا ذهبيته باطنى است وخالص مكلس آن باجزاى مناسبهء اكسير بياض ومبدل زهره ومريخ و مشتريست وبهترين اقسام تكليس آن آنست كه براده باورق آن را در شيراب فاروقى اندازند تا حل شود پس از تيزاب جدا كرده با اندك رطوبة بيرون كه با او باشد با مثل او نمك قندرانى بسايند ودر بوته بآتش زغال سرخ كنند وهر چند آتش را دوام بيشتر باشد بهتر است بشرطيكه تجددون نرسد پس به آب صاف بشويند تا نمك زايل گردد واز خواص خالص اوست كه يكچزو او با سه جزو فرار بمحض سائيدن ملغمه مىشود وچون ملغمه را بزونره
(٢٩٠)