اضافه نمايند وكيسه را بقوة تمام بدست ماليده ودر آب گرم يا آب طبيخ باقلى بيفشارند تا مثل بستر از كيسه تراوش كند آنگاه ته نشين او را خشك كرده استعمال نمايند دستور حل طلق بايد ترب را سوراخ كرده مثل انبوبه جوف آن را خالى نموده واز طلق محلوب مملو ساخته دهن انبوبه را بپارهاى ترب مسدود كنند ودر زير سرگين تازه سه روز گذارند پس محلول او را آب سفيدى مشاهده نمايند اتخاذ رب بنفشه جهة اصلاح بيوست افيون و غيره افعال بايد آب معصور تازهء آن را در سايه خشك كنند وبه دستور هر گاه تازهء آن نباشد بنفشهء وخشكرا خيسانيده چنانكه مذكور شد آب درا خشك كنند وهمچنين است اتخاذ رب گلسرخ وامثال او واين از تصرفات حقير است ودر غاية خوبى عمل وآثار وقلة مقدار شربت است فصل پنجم در اصلاح بعضى ادويه وحفظ بعضى از آن واصلاح دبق بعد از آنكه دانه آن را بيرون كرده باشند در هاون با قدرى روغن زيتون وامثال آن مخلوط نموده ساير ادويه را اضافه نمايند وباين دستور است اصلاح مجموع ادويهء شيرهء دار چسبنده وهر گاه بادوائى كه او را تربيت كنند مغزها داشته باشد با مغزها بكوبند وبهترين مغزها جهة دبق مغز دانه بيد انجير است اصلاح بلادر را قطع نموده وبا تبرى آهنى بسيار گرم او را بيفشارند تا عسل او جدا شود وبا روغن گاو بجوشانند واستعمال كنند ودر دواء اتستة وغيره كه پوست بلا در داخل مىشود بايد جهة اخراج عسل مبالغه نموده دست را بروغن كردگان چرب كنند تا دست را جراحت نكند اصلاح مازريون تازهء بزرگ ورق او را دو شبانه روز در سركه خيسانيده سركه را تغيير دهند تا سه مرتبه بعد از آن باب شسته در سايه خشك كنند ودر حين استعمال مبالغه در سحق نبايد كرد وبا كثيرا وروغن بادام شيرين استعمال نمايند اصلاح شبرم بايد نكوبيده يك شبانه روز در شير خيسانيده در عرض آن سه بار شير را تغيير داده خشك نموده هر گاه جهة او رام وسدد احشاء وماء اصفر واسهال بلغم وسودا استعمال نمايند بعد از پرورش بيشتر سه روز ديگر در آب كاسنى وآب عنب الثعلب وآب رازيانه بخيسانند وخشك كنند وبا قوابض سرفه استعمال او جايز نيست اصلاح ادويه جهة نشاط مانند بيخ شبيى وبيخ شوكران وامثال آن كه در غايت بپوشند وبا سميت ميباشند بايد بعد نيمكوب كردن سه شبانه روز در شير خيسانيده ومكرر تجديد شير نمود پس خشك كرده در روغن بادام وروغن تخم كدو وروغن پسته يك هفته پرورده واگر آنچيز خار باشد يا روغنهاى بارده وباردار در دروغنهاى حار پرورده كنند وبا مغزهاى مناسبه مخلوط نمايند طريق ديگر كه معمول حقير است وبيغايله مشاهده نموده انست كه ادويهء مكيفه را بعد از آنكه دو سه روز در آب يا عرقهاى مناسبه خيسانيده باشند بجوشانند وآب او را جهة معاجين با عسل بجوشانند تا بقوام رسيده ادويه آن معجونرا بااو بسرشند وهرگاه در حبوب استعمال كنند بايد با بعضى از ادويهء آن كه از جوشيدن رفع قوة آن نگردد بجوشانند تا همه آبها را جذب كند انگاه با ساير ادويه سرشته حب سازند دستور حفظ زهرهء حيوانات كه متعفن نگردد وبايد محل قطع ومجراى آن را بخياطه محكم بست ودر شيشه كه عسل آن را بپوشاند انداخته نگاهداشت دستور حفظ پيه ومغزهاى حيوانات كه متعفن نگردد بايد بعسل چند روز انداخت وبعد از آن شسته خشك كرده در لتهء كتانى پيچيده درسايه آويخت وبه دستور هر گاه در ظرف قلعى ضبط كنند متعفن نمىگردد وسرز حفظ ساير ادويهء بعضى را با هم جمع بايد نمود تا موجب بقاى او باشد مثل كافور وفلفل وبرادهء آهن با آهن ربا وتخم مرغ را با نمك وساذج وزنجبيل ومعدنيرا با غير جنس او نبايد جمع نمود وعصاراة وصموغرا در ظرف قلعى ونقره نگاهدارند وعرقها ومياه حاره را در شيشه ضبط كنند يا در ظرف بزحج ومجموع اوراق وبيخها وگلها را از جاى نمناك وافتاب تند دور بايد داشت وظرف قلعى جهة روغنها واكثر ادويهء مفرده ومركبها بهتر است طريق دويم در دستور اعمال بعضى از ادويه بطريق استعمال چوب چينى وآن بچندين نهجست يكى با تعريق وامراض مزمنه وتحليل رياح ومواد غليظه مستعملست ديگر بطريق قهوه واين در اكثر امزجه موافق وبيغايله است ودر هيچ مزاجى مضر نيست ديگر نقوع وحلوا وسفوف اوست و هر يك مذكور مىشود مخفى نماناد كه آنچه بتجربه رسيده است دواى مفردى در هيچ باب بنفع چوب چينى مشاهده نكشته چه حقير نديده كه قسمى از اقسام او موفق حالى از احوال نباشد واينكه در بعضى مزاج وبرخى امراض مضر دانستهاند از عدم مراعات تهج مناسب آن علة خواهد بود چه نحفا ومحرور المزج را تعريق واستعمال شيرينيها وادويهء حاره مضر است ومبرور را تبريد وكثرت آن باقلة مقدار چوب چينى وصاحب سده احشا را جرم او ونخوردن نمك از وجهة پسنديده نيست چه ترك عادت غير معتاد واعتياد بغير معتاد مثل شيرينى وادويهء با فراط را لازم دارد پس اگر امراض مزمنه باشد ترك نمك اولى است والا تقليل بايد نمود اما دستور استعمال او با تعريق چنان است كه بعد از ثقيه بدن هر روز هشت مثقال تا ده مثقال او را بسيار باريك ورق كرده بايكمن ونيم بوزن شاه آب كه هزار هشتصد مثقال باشد در ديگ سنگ يا سفال يا مس بسيار قلعى كه دامن او را بخمير گرفته باشند باتش نرم بجوشانند تا بنصف رسد پس بر روى كرسى نشسته اطراف خود را بلحاف پوشيده ديگر را در زير كرسى دهن بگشايند تا بخار او ببدن رسد ومحل تنفس بايد بيرون لحاف باشد تا باعث غشى وخفقان وكرب نگردد وسه پياله از آب او در انوقت بهمان گرمى بنوشند
(٢٧٧)