خاكستر در تحت قرع باشد واطراف او به دستور وآتش زبل در تحت ديگ افروزند كه ملايم باشد وگرمى خاكستر بقدرى باشد كه در گلوى قرع عرق محلول مشاهده كرده وچون عرق برطرف شود علامت عقد است پس شيشه را شكسته معقود شبيه بربت غليظى ملاحظه مىگردد وچون در طرف چينى گذاشته بچيز تازگى بپوشانند ودر آفتاب بگذارند باندك نسيمى منعقد مىشود حل سيم در بيان بعضى آلات مخصوصه اهل صناعة صفة حمام ماريه ديگ عميق بر كوره نصب كرده سه پايه از چوب در او گذاشته ظرف مخصوص احل را بر سه پايه نصب كنند وآب بقدرى در ديگ بريزند كه چهار انگشت فاصله زآن تا تحت ظرف بماند وسرپوش ديگرا بالته وخمير مستحكم كنند تا بخار آب بيرون نيابد وآتش نرمى از سرگين وامثال آن بر افروزند به حدى كه آن را بجوش نياورده بخار كنند وهر روز يكبار بايد روزى يكدفعه سر پوش را برداشته اب گرم بقدريكه بتحليل رفته باشد اضافه نموده به دستور سر پوش را نصب كنند وسنگ گرانى بر روى سرپوش بگذارند تا در عرض دو سه هفته حل شود صفة روباس بر روى زمين مغاكى بقدر نصف كوى بشكل بوته حفر كنند واز خاك سباكى كه آن از كرديست كه بر روى كوزهاى داش كوزه كرى مى نشيند وبعد از تركردن موضع مغاك بخشك آن بمالند وهر چند بيشتر بمالند حفظ مسبوك بهتر مىكند وظرفية وسعة مغاك بايد دو چندان وزسبوگ باشد ولب مغاك بايد بقدرى از زمين مرتفع باشد تا كثافات روى مسبوك را با آلت آهنى جدا توان نمود ويك عدد انبوبه آهنى كه يكطرف وسيع ويكطرف تنگ سر كج باين شكل؟؟ در كنار مغاك مذكور به دستورى نصب كنند كه چهار انگشت طرف باريك انبوبه از وسط او مرتفع ومحاذى حاق وسط باشد ودو عدد دم حدادى بر طرف وسيع انبوبه نصب بايد نمود كه پيوسته بلافاصله هواى شديد واز وسط مغاك از فوق تواند تند وچوب بيد خشك در جوانب مغاك چيده بر افروزند تا شعله از خارج مغاك به سبب دميدن داخل مغاك مذكور شود وانچه در مغاك مذكور بريزند گداخته شود وسربيكه بجهة صاف كردن نقره داخل مىكند بايد سه حصه نمود ويكحصه را جهة گداختن نقره بايد اولا اضافه كرد وبعد از كداز دو سه دفعه غلطيدن ثلث او را اضافه نمايند وبعد از ساعتى همه را وآنمقدار صبر كند كه از غلطيدن وچرخ زدن بايستد وكثافات روى آن را بدفعات رفع نمايند وسكون مسبوك علامة پاكيست وصافى وعدم كثافة اوست وعدم اشراج وعدم كه از نقره را با سرب علامة بدى جوهر نقره رانند صفت حلاض آجر هشت جزو زاج زرد كه بطريق توتيا مغسول نموده صاف آن را بآتش منعقد كرده باشند دو جزو گل تنورى كه آتش بسيار ديده باشد دو جز دو گل سر شوى چهار جز ونمك طعام چهار جز ومجموعرا نرم سائيده به آب خمير ترى كنند وكوزه را تا نصف از آن ريحه طلاى مغشوش را ريزه كرده در آن گل فرو برد قدرى از آن گل بزروى او بريزند وسر نپوش كوزه را بكل حكمه مستحكم نموده مجموع كوزه را بگل گرفته بعد از خشكشدن كل در كوه كوزه كرى يا آجر پزى با كاشى پزى بگذارند وهر گاه ناصاف بيرون آيد عملرا مكرر كنند تا بحد نرمى ورنگينى كه مطلوب باشد وشكنندگى وناصافى رفع گردد صفة قالب كلس البيض چون بسركه حل خمير كرده هر نقشى كه كند زايل نگردد ومگر انكه باز در سركه گذارند ودر زيل حل كنند تخليص ذهب زهب مغشوش فرعيرا تا بنصف بسطبرى انگشتى بكل حكمة بگيرند وطلاى مغشوش را خورده كرده با سه وزن او ثيراب فاروقى دروع مذكور كرده بر روى آتش زغال بجوشانند تا دود آن از سياهى به سفيدى رسد پس در ظرف مزحجى ريخته صفايح مس دراو افكنند در اينوقت آنچه زنقره باو مخلوط باشد وبر روى نيز آب آمده بر مس ملاصق مىگردد وطلاى صاف در تحت ظرف جمع مىشود وهر چه از ساير متطرفات باو مخلوط باشد بتحليل مىرود وثيراب فاروقى در دستور سيم مذكور شد حل چهارم در گرفتن بعضى از آبها وتدبير اجزاء وتبيض وتخمير بعضى از از آن صفت مياه از انجمله آبيست كه دقع شعله كبريت مىكند وغايص كرداند ودر عمل شنجرف جزو اعظم است وباعث جريان او دارض ها رب را عقد كند ومعقود را جارى سازد وتشميع نمايد از كتاب تجربه نقلشده واز مجربات دانستهاند برگ وگل دقلى وموى سر بالسويه تقطير كنند وبه آن تسفيه شنجرف نمايند وبه دستور ملح القلى ونوشادر وانزروت از هر يك مكچز ودر سركه حل نمايند ودفلى وحنظلى تر ومورقنا زه از هر يك ده جزو با سركه مذكور سائيده تقطير كنند وبا مقطر آن اجزاء ثلثه را مجددا اسحق نموده اعاده تقطير كنند تا چند دفعه در عقد ارض هارب وتشميع وجريان بيعديل دانستهاند آب ديگر كه تسقيه آن شنجرف را جل كنند ودر نقل مشترى بمرتبه اعلا از مجربات دانستهاند واز برادهء نحاس وبرادهء حديد كه ممزوج بيكديگر نموده زعفران ترتيب دهند وآن زعفران را با سركه تقطير كنند وچند بار زد مقطر نموده تكرار تقطير كنند ونزد اكثر مقطر مگر زر عفران الحديد با سركه ناقل مشتريست آب ديگر زاج زرد با سه چندان او سركه تقطير كنند جهة تكميل كبريت وزبيق در صاص بحد تشميع بيعديليست وبايد مكرر به آن سحق وتسقيه نمايند آب ديگر بورهء ارمنى وبورهء سرخرا با سفيدهء تخم سرشته در كوزه سفال بسوزانند تا نه مرتبه اعادهء عملنمايند پس با حنظل بالسويه تقطير كنند ومقطر مذكور جميع را حل كند ودر ثقيه او ساخ معادن والحاق وضع او بشريف زمجرباة شمرده اند ايضا كبريت را باده وزن او آب اثل تسقيه نموده هفت بار تقطير كنند اول رابلون رابع سازد وايضا پوست بيخ لفاع
(٢٨٨)