زعفران بغايت مفيد است وآشاميدن يكدرم قاقله را با آب سرد از مجربات دانستهاند وبه دستور طلا نمودن آب هليلهء زرد با صبر زرد وآنچه با حرارة باشد ماليدن آرد جو وآب كاسنى وآب گشنيز وبه دستور آب برگ درخت به با صندل وپوش در بندى از مجرباتست ودر ساعت رفع مىنمايد دوائى كه جهة جرب باقسامه وحكه عجيب الاثر است آملهء غير مقشر هليلهء زرد غير مقشر نوشادر زبيق مقتول در روغن كنجد بجوشانند وبا ثفل آن بمالند ونزديك آتش عضو را بدارند ومادامى كه از حرارة بلند شود بايد تكرار طلا نمود وبعد از اكراه موقوف نمود تصريح كرده اند كه اين تدبير در يكشب زايل مىكند وجهة حكه از حرارة مفرط باشد طلا نمودن مغز تخم كدو وهندوانه با شير دختر از مجرباتست وبه دستور خشخاش وهمچنين صبر زرد ونشاسته با آب كاسنى وآب كرفس با سركه بسيار مؤثر است دواى هندى كه در رفع برص وبهق سفيد تازه از مجرباتست قسط تلخ شيطرج هندى زرنيخ سرخ فلفل زنكار بالسويه با سركه در ظرف مس سائيده بگذارند وبعد از يك هفته بمالند ودر آفتاب بنشينند وبه دستور طلا كردن نوشادر با روغن تخم مرغ تاهفت بار زايل مىكند دوائى كه برص وآثار زخمرا رنگ كند شيطرح سپاه خبث الحديد زاج سياه زنگار روناس پوست انار شقايق النعمان با سركه مكرر بمالند وتصريح نموده اند مجربست صبغ ديگر از سيار منقولست كه آنچه قابل باشد زايل مىكند وانچه رفع علاج پذير نباشد تا يك سال برنگ اصل جلد ميدارد واز جملهء اسرار است زهرهء گاو سرگين سوخته گاوى زعفران الحديد خبث فولاد شيطرج فارسى پوست بيخ كبر با تخم اوپيه انار نارس مازوى سوخته ونسوخته مكد جزو ونرم بسايند وخون عقاب وخون نسرجند بار متوالى بخورد آن دهند وبايد كه در سائيدن به پيش آفتاب خشكشود ومكرر با خونهاى مذكور به دستور مذكور بسايند وخون عقاب وخون نسر چند بار متوالى بخورد آن دهند وبايد كه درسائيدن به پيش آفتاب خشكشود ومكرر باخونهاى مذكور به دستور مذكور بسايند وخون عقاب وخون نسر چند بار متوالى بخورد آن دهند وبايد كه در سائيدن به پيش آفتاب خشكشود ومكرر با خونهاى مذكور به دستور مذكور بسايند تا در رنگ مثل دزور اصفر كردد ودر وقت حاجت با سركه خمير كرده صبح وشام بدون شستن بمالند تا سه روز پس از آن بشويند وهر گاه تغيير رنگ زياده از حد داده باشد بروغن بنفشه تدهين نموده بحمام روند وروغن بادنجان نيز برص وبهق سفيد را رنگ مىكند وحرف با خون خطاف بنهجى رنگ مىكند كه هرگز زايل نمىگردد دوائى كه جهة قوباى متقشر نافعست كندر گوگرد صبر مكد يكجز وصمغ دو جزو با سركه استعمال نمايند دوائى ديگر بجهة قوبا بغايت نافعست شياف ما ميثا كندر زبد البحر كثيرا توبال نحاس بورهء ارمنى خربق سفيد ترمس اشق بالسويه با سركه طلا كنند وبه دستور خاكستر سير سوخته با عسل جهة اطفال بغايت ازموده است وبه دستور حب لابان وسركه بسيار مؤثر است دوائى كه جهة رفع ثاليل وخيلان مجربست گوگرد زرد زرنيخ زرد شونيز خاكستر عقرب بالسويه با زفت يا با سركه طلا كنند وبه دستور شرة الطرفا را با سركه چند بار بمالند از مجرباتست وبخور برگ سفيد دار از عجايب است وبه دستور ضماد شونيز با بول مجربست وبه دستور با زهرهء بز دوائى كه جهة رفع قمل وقمقام برگ درخت انار وبرگ حنظل وبرگ مورد وبرگ كتان وقصب الذريره وبرگ سرو دارچينى مفردة ومجموعة با روغن قرطم وروغن زيتون نافع است وروغن ترب از مجرباتست وخاك سيماب بيعديل ومكرر بتجربه رسيده است وبه دستور سيماب گشته بغايت عجيب الفعل است دوائى كه مجرب است كندش زرنيخ وخاك سيماب بيعديل ومكرر بتجربه رسيده است وبه دستور سيماب گشته بغايت عجيب الفعل است دوائى كه مجرب است كندش زرنيخ سرخ زراوند طويل قطران مويزح سيماب مقتول بالسويه با زهرهء گاو بمالند باب نوزدهم در مطيبات بدن وعرق ومضيقات فرج وملذ ذاة جماع وبيان غوالى وعطريات كه بوى دماغرا خوش نمايد چون اين باب خصوصيتى بمناكحاة بيشتر دارد بناء عليه لازمست كه شطرى در اصول كليه كه بعضى از آن در توافق وامثال آن دخل عظيم دارد مذكور كرد وچه مراد التذاذ عاجل وبقاى نوع در اجل است وعمده درين دو مطلب توافق طرفين است ورفع تناكر بقدر وسع ومهرهء اطبا اتفاق نموده اند كه هر گاهخ عنق رحم وقضيب موافق باشد تخلف در موافقه طرفين ودوستى نمىكند وبه دستور هر گاه علتى ديگر در طرفين نباشد در توالد تخلف نمى نمايد واين اصل عظيم ومجفن است اما استدلال بر اينمعنى آنست كه مردان وزنان را قضيب وعنق رحم كمتر از مقدار شش انگشت مضمومه وبلندتر از دوازده انگشت نمىباشد ومتوسط بقدر نه انگشت است بعد از موازنه انگشتان مرد وزن موافقه ومبانيه معلوم مىگردد وطويل را با قصير مباشيه بمرتبه ايست كه بمتدد اصلاح پذير نيست اما مباثيه قصير وطويل با متوسطه بقدرى تدبير مى پذيرد وآن بمطبيات ومضيقات فرج ومسوحات قضيب واستعمال غوالى وعطريات وخوبى نكهت كه بوى دهان است صورت پذير مىگردد وغاليه از مخترعات جالينوس است كه بجهة ملكه يونان نر طليب داده واطباى اقسام است قسمى منحصر در عرفها است مثل عرق فتنه وبهار وصندل وامثال آن وقسمى غاليه است كه ادويهء عطريه ومقويه اعضا را با روغن بان بجوشانندن وبمشك وغير تقوية نمايند وقسمى ذروارة عطريه است مثل عبير وامثال آن وقسمى ادهان است مثل روغن وگلاب وصندل وامثال آن وهر يك از عرقها وادهان در قسم اول دستوراة مذكور است وبعضى غاليه را منحصر در ساد اوران وحجر الرخام وروغن بان دانستهاند وظاهر آنست كه اقسام باشد وانچه در ادويهء مفرده بيان خواص آن نموده است مخصوص ساداوران وادويهء مذكوره مىباشد غاليهء منسوب بخاشعه از تراكيب زيثه الفردوس جهة تقوية بدن وخوشبو كردن آن وتحليل او رام واكثر امراض رحم وتقيح سدهء دماغ وصداع
(٣٦٦)