قسم او در زير برگها وانبوه ودر افعال كبيرا او از صغير قويتر ودر سيم سرد ودر اول خشك ورادع ومدر بول ومبرد ومسكن حرارة باطنى وظاهرعى وقاطع نفث الدم وآب او قاطع حيض وجهة قرحهء امعا ونفث الدم سينه واسهال مراى وقى صفرا وى بتهاى دورى وضماد او جهة باد سرخ واو رام حاره ومنع انصباب مواد وجراحات تازه ونافع وحمول او قاطع حيض ومضر ريه ومصلحش انچه وقدرشربت زآب او تا هفت مثقال است عصفور به فارسى گنجشك وبتركى سرچه نامند برى واهلى مىباشد دردويم گرم وخشك وبرى از اهلى يا بس تر ومحرك باه ومسخن بدن وموافق مرطوبين كه رياح در ايشان تولد كند وگوشت آب او ملين طبع وجرم او قابض وجهة استسقا ودون وامثال آن وضعف جگر ويرقان وجهة ضعف باه خصوصا تخم ومغز سر او كه در وقت هيجان گيرند بغايت مفيد وتخم او در تسمين بدن بيعديل ومغز سر او بازردهء تخم مرغ مهيج باه وحمول او با شير است وباعث سرعت حمل زنان عاقر وخون وزابل او جالى بياض عين وزبل او جهة گلف وثاليل مفيد ومضر محرورين ومصلحش آب انار وامثال آن واستخوان سائيدهء او مقوى معده وجهة اسهال نافع ونسائيدهء او بغايت مضر احشاست وچون موى مقعد گنجشك را پاك كرده در ثقبهء گوش بدارند ودر حال درد آن را ساكن كند ومجربست وچون مجموع او را موى پاك نمودهء سواى سرو زنده در آشيانه زنبور عسل بياويزند تا از نيش مكس عسل گشته نشود آنگاه در روغن بجوشانند تدهين روغن مزبور جهة استرخاى قضيب ونعوظ مجربست عصير الرطب سيلانست عصارهء سوس رب سوس است عصارهء آب فشردهء نباتاتست اعم از آنكه خشك كنند يا نكنند وهر يك در ضمن اصل آن مذكور است عصليب وعصاب شيطرج است عصفر احريض است عصفر بزى باد آورد است عصيفره تميمى گويد بلغة مصر اشتر غاز است عصبه ريحان سليمان است وگويند قسوس است عصب نوارس است عصارهء خشخاش اسود افيونست عصارة القرط اقاقياست عصارهء ما ميثا شياف ؟؟ عصفور الشوك نغز است عصفور السياح صفرا غونست عصفره خبرى زرد است عصفور الحنبه حظافست عصى هرمس جلوبست عصمون خنثى است وگويند اسقيل است عضاة بضا ومعجمه اسم جنس اشجار كوچك خار دار است عضايات اسم جانوران گزنده است عضا به ضيت است عضرس خطمى بريست عطشان دينسافوس است به عطب قطن است عطفل بهرامج است عطاره اسم نبطى سنبل روميست عطموس اسم عربى حمار وحشى است عطر منم حب المنسم است عطارد بلغة اكسيريان روح توتياست وبعضى زبيق را باين اسم ميخوانند عظم به فارسى استخوان وبتركى سموك نامند واكثر خواص استخوان حيوانات در ضمن اصل مذكور است سواى استخوان انسان كه در خواص بهترين عظام است در دويم سرد ودر اول سيم خشك وسوختهء او در آخر سيم خشك وشرب او جهة صرع مجربست خصوصا پوسيدهء او جهة عرق النسا ومفاصل واسهال وقطع نزف الدم نافع وجهة تب ربع بشرطيكه شارب او نداند مجرب دانستهاند ودزد را او جهت ناصور وآكله مجرب است خصوصا با اندك صبر زرد وآشاميدن سوختهء كهنهء او با سكنجبين جهة ورم سپرز با عسل بغايت مقوى باه وذر ور را وجهة قروح اعضاى عصبانى وبا سركه جهة سوختكى آتش وبا ماء الشعير جهة آثار آبله وغير آن نافع وقدر شربتش تا دو مثقال است و گذاشتن دندان آسياى انسان با استخوان مال راست هدهد در زير سر نايم موجب عدم بيدارى اوست مادامى كه بر ندارند وبا خود داشتن او وور زير سر گذاشتن مانع احتلام است ودفن كردن كاسهء سر در برج كبوتران سبب كثرت ايشان مىشود وچون در دندان نيش سگ وگربه را در ميان جماعتى مپندارند وايشان ندانند باعث خصومت آنكرده مىشود وچون استخوان سگ را بجاى استخوان آدمى كه شكسته باشد وبرطشده بگذارند التيام مى يابد وضماد استخوان سنگ پشت باصبر موى را مثل نوره سرد ودر رفع زخمها بيعديلست عظم السبق عرن است عظايه اسم عربى سالامندر است عظلم گياه نبل است وفطلب را نيز نامند عظا نوعى از صدفست عفصيح نوعى از بلوط است ومذكور شد عفسار اسم عربى قطلب است عفص به فارسى مازو نامند ودرخت او مثل درخت بلوط است ودر بعضى بلاد يك سال بلوط بار ميدهد ويك سال مازو بهترين او سبز وبيسوراخ وقوتش تا سه سال باقيست در دويم سرد ودر سيم خشك وقابض وحابس حيض واسهال وعرق وطبيخ او جهة سيلان رطوبات رحم وسفوف او با زردهء تخم مرغ جهة قرحهء امعاء واسهال كهنه وضماد پختهء او جهة جميع او رام مقعد وخروج آن ورفع بدبوئى عرق وبا سركه جهة قوبا وباد سرخ وسيلان حيض وبرآمدن ناف اطفال نافع وسوختهء آن قاطع سيلان خون از همهء اعضا ومجفف قروح ومانع نمله وآكله وسنون ومضمضهء طبيخ او جهة قلاع وتقوية لثه ودندان وكرم آن واكتحال او جهة دمعه وسلاق وجرب وآب او جهة سياه كردن
(١٨٣)