تشخيص رابع در مداواى سموم ومشتملست بر پنجفصل فصل اول درتدبير منع سموم واحتراز از آن دويم در تدابير مشتركه سموم سيم در تدابير سموم مشروبه چهارم درتدبير سموم ملذوعه پنجم دربيان انچه حشرات از آن گزيدند فصل اول در تدابير منع تاثير سموم احتراز از آن از جملهء مجرباتست كه چون طفلرا او در روز ولادة قبل از آنكه شير دهند قدر جهء از اشك چشم گاو كوهى كه در تقعير سخت چشم او منجمد ميكردد ومسمى بترياك گاو كوهيست ودر ايل مذكور شد بركام طفل بمالند در ايام حيوة از سموم ملذوعه ومشروبه متضرر نگردد وبه دستور در آن وقت از فاد زهر معدنى بر كامش بمالند وسه روز متوالى هر روز بقدر برنجى با شير بدهند همين اثر دارد واز اين جمل شرب نارحيل مجربست كه در هر ماهى دو بار بقدر برنجى با گلاب سائيده بنوشند از ضرر جميع سموم محفوظ خواهند بود وبه دستور شرب فاد زهر معدنى در هر ماهى دو سه بار بقدر قيراطى تا يكدانگ همين اثر دارد واز اين جمله شرب تخم ملحصه است كه در اول تحويل شمس بحمل سه روز روزى يك مثقال از آن تناول نمايند مجربين را اعتقاد آنست كه تا يك سال از مطلق سموم مضر نگردند وبعضى مخصوص سمى هوام دانستهاند نه مطلق سموم ومتفق عليه اطباست كه چون خرنيل را يكشب در شير خيسانيده بنوشند در مدة العمرهيچ سمى در او اثر نمىكند اما احتراز از سموم منوط برآنست كه از اطعمه واشربه كه بى سرپوش در مواضع مظنونه وجود هوام گذارند اجتناب نمايند وبه دستور از چشيدن چيزى كه مجهول الخاصيه وغير معروف باشد وبه دستور گرفتن حيوانى كه معلوم نباشد هر چند كه او حقير نمايد وخوابيدن در مواضع قريب بآشيان هوام وخرابها بدون بخور شاخ گاو كوهى وامثال آن وخوردن ترشيها كه مدتى در ظرف مس بى قلعى مانده باشد وگوشتى كه كرم بوده بنهجى پوشيده باشند كه منفذى بجهة خروج بخار نداشته آنمقدار بماند كه سرد كردد وخوردن اكثر ميوها بدون آب كشيدن آن خصوصا انگور پوشيده نماناد كه تاثير سم در جميع امزجه يكسان نمى باشد چه يابس المزاج ومعتادين افيون وسمومات كمتر متضرر مىكردند بلكه بعضى اصلا متضرر نمىشود چنانكه مشاهده شد كه عقرب معتاد افيون را گزيد وعقرب در ساعت هلاك كشف وانشخص متضرر نشد وادراك بر الم نيز چندان ننمود وبه دستور معتادين شرب ترياقاترا نيز همين خاصيت است ودر خانها نگاهداشتن مرغ وطاوس وگربه ومرغ خانگى وامثال آن كه حشرات را طعمه كنند بغايت مسخن است وبا خود داشتن شاخ گاو كوهى وفاد زهر معدنى وحيوانى ومهرهء مار وخاك صوفى حميد وخاك صوفى حميد وخاك داغستان كه كمتر از طين مختوم نيست ونارحيل بحرى از ضروريات است در منع گزيدن هوام ودارندهء اشياى مذكوره رااز مجربات وحضور او جهة مداوى سموم مشروبه قايم مقام ترياق خصوصا مسافرين را داشتن يكى از آنها از واجباتست فصل دويم در تدابير مشتركهء سموم بايد دانست كه تا اثر سم بدل كه منبع روح حيوانى است نرسد باعث هلاك نمىگردد پس درجميع سموم ملذوعه مراعات دل بايد نمود وتاثير سموم يابه سبب حرارة محرقه معفنه است يا بجهة برودة مفرطه كه روح حيوانى را از حركة باز دارد وپيوسته وثقل مفرطى كه باعث سد طريق او گردد وصورت نوعيه كه اثرش مضاد روح حيوانى باشد وانچه بحسب اقتضاى صورت نوعيه باشد در نهايت مرتبهء سميت است پس تدبير در شديد آن باشياء قوية ذو الخاصية بحسب كيفيت وكمية زياده بايد گردد ودر حارهء آن تبريد دل بضماد است باردهء خوشبوى مانند گلاب وصندل وكافور وروغن گلسرخ وامثال آن ودر بارده تسخين باشياء حارهء عطره ودر افراط بيوست ترطيب بمثل شير وسرطان نهرى وآنچه در اقسام بالخاصية نافع است فاد زهر وترياق فاروق ونارحيل بحريست ومنع خواب تا يكروز لازمست وتدبير عضويكه اولا سموم باو رسد شرط است چه از آن سرايت بمجاور آن نكرده بتدريج بدل نرسد پس اگر سم از جمله مشروبه باشد در قى مبالغه نمايند واگر ملذوعه باشد در بستن محكم آن عضو سعى كنند ومكيدن او وريختن آب دهان وبايد انشخص ناشتا نباشد واولا مضمضه بر روغن گلسرخ وزيتون ويا شراب كرده بعد از آن بمكدو آب دهانرا بريزد يا ادويخه ترياقيه مثل زراوند وامثال آن مضغ كند وبه دستور موضع گزيده را حجامت كند كه باعث جذب سم كردد وادويهء جذابه ضماد نمايند مثل سرگين كبوتر وپودنه وزفت وسرگين نر وسير وگوكرد وامثال آن را با بول وروغن زيتون وعسل هر يك كه حاضر باشد ومهرهء ماست در اين باب عجيب انجد بست وبايد بعد از چسبيدن مهره شيز بر او ريخت وتا شير بسته شود تكرار ريختن آن نمود چون شير منجمد نگردد ومهره بيفتد علامت نجاتست ودر بعضى قطع آن عضو لازمست اگر عضو ممكن القطع باشد مانند دست وپا واطراف بدن وداغ كردن موضع گزيده بسيار نافع است وتدبير سموم مشروبه وملذوعه كه معلوم بوده باشد مذكور خواهد شد اما تدبير انچه معلوم نبوده باشد گلى آنست كه اگر مشروبه باشد در حاليكه اندك تغير ظاهر گردد وبه آب گرم وروغن گلسرخ ويا روغن گاو ومطبوخ شبت وآب نمك وعسل وبوره مكرر قى كند واگر باعث غشى وخفقان واختلاط عقل كردد حقنه كنند وادويهء ترياقيه آنچه مقدور باشد بدهند وهر گاه بالتهاب وحرارة وتشنگى مفرط بوده باشد علامت حرارة سم است در اينصورت روغن گلسرخ وروغن بنفشه ولعاب بزر قطونا وشير تازه ودوغ وماء الشعير باشكر وقرص كافور وآب يخ وامثال آن از مبردات شربا وضمادا نافع است ومكرر بايد بموضع دردناك وحوالى دل صندل وكافور وكاهو وخيار وطلحب را كرده ضماد نمود واگر علامت برودوت ظاهر گردد مثل بيحسى اعضا وسردى بدن وعرق سرد وتشويق عقل وتيرگى رخسار در اينصوت شرود يطوس وترياق حارة وپياز وسير وخبطيانا وحلتيت وجدوار وامثال آن بايد داد ولخلخهاى حاره
(٢٦٦)