زجهة آن مسمى باين اسم است كه آشاميدن او دور مىكند شارب آن را از امراض باذن الله تعالى وقوتش بعد از چهار سال ضعيف مىشود صفة ان زعفران مر صاف افيون جند بيدستر بزر البنج قسط المر قردمانا تخم خشخاش سياه سنبل الطيب اصل الغافث با عصارهء غافث جگر گرك شاخ سوخته راست بزهر يك يكجز وادويه را كوفته وپخته وآنچه خيسانيده نيست با شراب صاف جيدا بخوهر يا جمهورى يا با مثلث يا نبيند زينب وعسل خيسانيده يا سه وزن ادويه عسل كف گرفته بسرشند وبعد از ششماه استعمال نمايند وقدر شربت از ربع مثقال تا نيم مثقال اثانا سياء الصغرى جهة درد جگر وسرفه ودرد معده وبادها وقروح امعا وقروح سينه وشش وبراى سموم هوام بسيار نافع است صفة آن ميعهء سايله يا باسه زعفران قسط المرسنبل الطيب مرصاف عيدان البلسان افيون سليخه از هر يك 4 م عصارهء غافث 8 م اصل السوس محكوك 12 درم ادويه را كوفته وپخته با سه وزن ادويه عسل كف گرفته بسرشند وبعد از ششماه استعمال نمايند القفطارغان الاكبر وهى الضليعة جهة سقوط چنين ووجع النساء وجميع امراض بارده نافع است واين دواى هنديست صفة آن افيون 4 اساتير وچهار دانگ فربيون 6 م اقاقيا 5 اسايز وچهار دانگ حماما سه اساتير وچهار دانگ عاقر قرحا 6 م تخم سداب ونانخواه شكوفه كرفس از هر يك 4 م گلسرخ مشك اصل الكاكنج از هر يك 6 م تخم كرفس مقل ازرق حب البلسان قصب الذريره سليخه زرنباد درونج شبطبرح هندى از هر يك دو استار برز البنج الابيض نه اساتير ودو درم كندر ذكر پنج اساتير وچهار دانگ دهن البلسان سه اساتير جند بيد سترنه اساتير ودو درم چهار دانگ دبق منقى پنج اساتير وچهار دانگ قرد ماناء اساتير ساذج هندى سه اساتير و 4 دانگ قاقلهء كبار پانصد دانه دانهاى درشت قرنفل ذكر پنج اساتير قرنفل انثى سه اساتير افرو ريحان دو استار ودو درم قرفه دو استار وچهارم مرواريد ناسفته پنج م بسدد واستار ديگ م دو قو ومرارة اليقر از هر يك دوم زراوند طويل نه اساتير زنجبيل وفلفل ابيض از هر يك پنج اساتير اطموط بعضى گفته اند كه او اكتمك است بوزيدان از هر يك 2 ام سوربارو كه نار مشك است دو استار ودوم بهمن سرخ وسفيد از هر يك دو استار وچهار دانگ مرارة الذئب مرارة الغراب از هر يك يك درم ادويه را نيمكوب ساخته وصموغرا در شراب خوبى خيسانيده تا هفت روز بعد از آن ادويهء نيمكوب مذكوره را پخته بر او ريزند تا همچو لعوق شود ودر ديك سنگى پاكيزهء كرده بعد از پنج شش جوش از بالاى اتش بردارند وسرو كنند طبيخ الضبعة العرجاء بگيرند لنك ماده پيرزنده را وبه بندند دست وپاى او را بعضى ببعضى وبپندازند در ديگ مس وبريزند بر بالاى او ترس ابيض وشبت از هر يك يك كف وآب شيرين بقدر حاجت وسر ديگر را بپوشانند وبآتش نرم بيزند تا مهرا شود وبعد از آن از آتش بگيرند وسرد كنند وشورباى او را از پوست واستخوان وموى او پاك نمايند وباز شود با در ديگ پاكيزه كرده بريزند بر او از روغن بلسان وروغن ناردين از هر يك يك سكرچه وباتش نرم بپزند تا ثلث باقى بماند بعد از آن عسل بقدر شور با براو ريخته بپزند تا انكه قوامش همچو قوام عسل غليظ كردد پس بريزند ادويه معجونه را واز آتش برداشته در ظرف شيشه گذاشته وقت حاجت بعد از شش ماه اگر استعمال كنند مهلك خواهد بود بقطار غاله الاصغر حب البلسان كندش حماما پوست بيخ لفاح اشنه سليخه اشق لبان ذكر اصل السوس محكوك عبدان البلسان شحم حنظل زنجبيل سكبيج جاو شيردار چينى جند بيد ستر هزار چشان شش بندان شيطرج هندى تخم اترج كرو يا زراوند مدجرح قاتل ابيه سكر حب الغار دم الاخوين از هر يك 2 م زعفران فلفل بزر البنج از هر يك ده م فربيون هفت م بزر الحرمل قرنفل ساذج هندى شحم الكركدن خربق ابيض مرارة الفيل قسط امر از هر يك 4 م طلا ونقره سائيده از هر يك دو دانگ زرنباد در ونج كافور از هر يك سه م سنبل الطيب 8 م مسك دو دانگ افيون پانزده م ابريشم خام ملح هندى اشنان ذكر كبريت بحرى سوخته فته خيار شنبر كه پاك كرده باشند از دانه وچوب قرول اسم عربى بسد است وطاليسفربيخ شاه دانه وبرنج ونانخواه صعتر فارسى بيخ زو فراحب الكبر از هر يك يك م ادويه را كوفته وپخته وصموغرا در شراب كهنه ريحانى خيسانيده با سه وزن ادويه عسل كف گرفته بسرشند وبعد از شش ماه استعمال نمايند اصفر سليم جهة مرة سودا ووجع الصبيان ودر درحم صفة ان فلفل ابيض زنجبيل ملح هندى قسط المراز هر يك 6 م افيون وفربيون جند بيدستر زعفران قرنفل مصطكى عاقرقرحا از هر يك 5 م سعد هزار چشان فاشرشين كه شش بند انست زرنباد درونج زراوند طويل از هر يك 2 م دهن البلسان ماء الكافور از هر يك 4 م ادويه را كوفته وپخته بروغن بلسان دماء الكافور چرب نموده با سه وزن ادويه عسل كف گرفته بسرشند ودر وقت حاجت بعد از شش ماه استعمال نمايند وسعوط او مثل عدسى باآب مرزنجوش نافعست كلكا انج الاكبر واين معجون هنديست جهة درد معده وتبهاى كهنه وغشى
(٣٠٧)