وبه دستور ذر ور او همين اثر دارد وضماد او مقوى معده ومفاصل وقاطع اسهال وبا موم ورايتانج رافع جربست بشرطيكه چند روز بگذارند وغبار بسيار نرمى كه غير كشن در او بهم مىرسد ودر جميع افعال قويتر از كشن بغايت مقوى معده ورافع نزف الدم وسحج وقروح عفنه واسهال است وعرق كفرى كه بطريق گلاب گيرند با عطريبت وقابض ومقوى معده ورافع اسهال رطوبى وسحج وروغن كفرى كه بعد از رسيدن طلع نيمكوب كرده يا مساوى آن روغن زيتون سه چهار روز حركت داده صاف كنند سرد وخشك وقابض وحابس عرق ورافع قرحهء امعا ودرد سرحار ومقوى موى ومانع سقوط انست وكفرى بالخاصية مانع فساد زوغنها ومقوى فعل آنست كفر اليهود فقر اليهود است كف دريا اسم فارسى زبد البحر است كف مس اسم فارسى زهرة النحاس است گفتار اسم فارسى ضبع است كف شيشه اسم فارسى مسحو قونياست كف اسم فارسى زبد است ككرى اسم هندى قثاء است ككريكه اسم هندى نيلوفر است ككريان اسم هندى زجاجست ككليك اسم تركى قبج است ككليك او دى اسم تركى صعتر است ككر اسم تنكابنى لبلاب كبير است ككج اسم فارسى جرجير بريست كلز چوبيست كه از هند آرند وفعل مغات از ومى آيد ولهذا او را مغالث هندى نامند كليه به فارسى كرده وباصفهانى قلوحه وبتركى بو كرك نامند بطيئ الهضم ومولد خلط غليظ سريع الفساد ومقوى كرده وكمر است وبهترين او از حيوان جوان فربه ومصلحش ادويهء حاره وآبكامه وسركه است وپيه او ملين او رام صلبه كلب برى وبحرى واهلى مىباشد بريرا به عربى ابن آوى وبه فارسى متعال وبتركى حقال نامند وآن گاهى ماسك اهلى جمع مىشود وتوالد واقع مىشود وسگ آبى دو قسم است يكى بحرى است وديگرى نهرى وآن را به فارسى خزمان گويند چه در شكل شبيه بخر مىباشد وبه عربى كلب مائى وجند از اين قسم حاصل مىشود وسگ اهلى اصناف ومجموع او در آخر دويم كرم وخشك وبچه بيست رزه او كرم قرو چون او را با ادويهء خوشبو پخته تناول نمايند جهة جذام مجرب دانستهاند وجهة جنون وماليخوليا قوى الاثر است وپنير مايهء او بقدر ربع درهم رافع سموم وكلف وشير او كه از زائيدن اول باشد همين اثر دارد وقطور او رافع حرقة البول وبياض چشم است وچون بچهء چشم نكشودهء او را بتمامه طبخ دهند به حدى كه با آب يكسان شود وبو ومثقال گندم را با آن بجوشانند تا جميع آبها را جذب كند پس خشك كنند ومرغ سياه يك ساله را در جاى تاريكى با وگندم تعليف نمايند وبعد از اتمام مرغرا كباب كرده زن عافر تناول كند وغذاى ديگر با ومخلوط بنمايند باعث حمل او كرد و واز مجرباتست خصوصا چون سه قطعهء مرغ پروردهء در سه روز خورده شود ودر فربه كردن وبدن نيز مجربست ومكيدن وبچه سك پستان مرضعه را رافع انعقاد شير درد پستانست واستخوان وعصب سگ با استخوان واعصاب شكسته وپاره شدهء انسان التيام پذير است بخلاف ساير حيوانات وكباب جگر سگ ديوانه جهة فع سميت سگ ديوانه گزيده بغايت مؤثر است وضماد خاكستر او جهة بواسير وشقاق وحكه وزخمهاى كهنه وبا سركه جهة سگ ديوانه گزيده نافع است وطلاى زهرهء او مانع روئيدن موى زيادهء چشم وبول او رافع ثاليل واشاميدن او مانع حمل وپيه او جهة خنازير مفيد است وغرغره ونفوخ وضماد سرگين خشك او جهة خناق مجربست خصوصا چون تعليف باستخوان فقط كنند وآشاميدن خون خشك كردهء او تا بقدر پنج درهم وبه دستور سرگين خشك او جهة اسهال وموى وذر وسرگين او جهة زخمهاى كهنه وتحليل او رام قوى الاثر است وتعليق دندان نيش ار كه ناب گويند مانع خرخره خواب وصف زدن درحالت نوم ورافع يرقان است وچون ناب او را با ناب كربه بموى ايشان بخور كرده هر دور او در خانه دفن كنند باعث حدوث فتنه در آن منزل شود محمد بن زكريا فرموده اند كه قضيب سگ را خشك كرده بر ران به بندند بغايت معين جماع است وكلب برى در سيم گرم وخشك ودر خواص مانند اهلى است كلب المأ قسم بحرى او بقدر سگ اهلى وبزرگتر از آن درست وپاى او بسيار كوتاه وبيد نباله وكثير الوجود است وپوست او را ظرف نفط ميكنند ويك مثقال از زهرهء او سم قاتلست وعلاج پذير نيست وجالينوس فرموده اند كه اكتحال او رافع بياض است وبولس گويد كه شش تازهء او جهة نقرس بسيار مفيد است كلب نهرى بقدر گربه وبزرگتر از آن وشبيه ذبق ودوست وپاى او دراز ودنبالهء او مانند دنبالهء گربه است ودر رود خانها مىباشد خصوصا در رود مكا وداروس كثير الوجود است ودر تنكابن او را شنك نامند وجند از آن حاصل مىشود وحقير مشاهده نموده كه در ايروان صيادى جذر از آن قطع كرده بود وبعد از جوشانيدن در آب خاكستر وبدود كا خشك كردن رنگ وبوى از آن ظاهر شد ونوعى از استحال در آن معلوم كرديد ودر خواص وافعال كاب نهرى وقريب بكلب اهلى است كلب الماء البلغارى كلب نهريست كلب الكلب سگ ديوانه است گلن بكسر اول اسم جنس اجسام سوخته است كه بحد سفيدى رسد واجزاء او بسيب احتراق از هم ريزد مثل اهك وپوست تخم مرغ وصدف وحلزون وامثال آن ومراد اطبا از مطلق آن اهك است كه آن را جير ونوره نامند وجالينوس اسم كلس را مخصوص پوست تخم مرغ سوخته واهك دانستهاند غير آن ومراد اهل صناعت اعم از آنست وبهترين كلس البيض انست كه پوست تخم مرغمرا مكرر شسته دهاى او را گرفته در كوزه گل اندود وكرد وچند شبانه روز در كورهء كوزه گرمى بگذارند
(٢٢٢)