امراض جلد از انجمله جربست علاج آنستكه نمك وزرنيخرا بالمناصفه در روغن گاو جوشانيده طلا كنند ودر آفتاب ببندند تا سه روز تكرار نمايند وآنچه حقير تجربه نموده اين دواست گوگرد 2 جزو سيماب يكجز ومغز بادام تلخ يكجزو وبعد از سحق بليغ با روغن تازه مساوى مجموع مخلوط كرده مواضع جرب را بعد از شستن به آب گرم وصابون ضماد نمايند شيرنج ونفاخاة علتيست كه از جلد رطوباة تراوش كند وبا خارش باشد علاج تضميد اوست بصابون وسركه وسدرو به دستور خردل با ماست نافع است وسيماب وزاج وخاكستر چوب تاك با سركه وروغن گل از مجربات حقير است حكه علاج خارش مثل جرب وشيرنج است ودر ادويهء او شراب وسركه سريع التاثير است وهر گاه به سبب خارش ريختن دم حادث گردد كنجد را سوزانيده به آب مخلوط كرده دم او را بشويند وتا يك هفته همين عمل كنند برص كه بتركى الا گويند حقير انچه تجربه نموده ضماد يست كه در باب اطليهء برص مذكور است بايد موضع را به آب اشنان شست وشو نمود وبعد ضماد كرد وچون پوست بيفكند واترى باقى ماند تكرار نمايند والا فلا كوكب علتيست كه به سبب اكل مقرط مواد فاسده در كتف جمع كردد وبروز كند علاج تضميد اوست بقنه وسرگين كبوتر با روغنها وبعد از آن شكافتن ومعالجهء جراحت كردن وادويه جراحات در باب مراهم مذكور است واحتياج بتكرار ندارد امراض مفاصل علامتش ضعف حركة عضو مخصوص است چون دست به آن مفصل گذاشته بفشارند معلوم گردد علاج فصد قوايم وتضميد بزنجبيل ونفط وسير وسركه وادويهء محلله است وداغ مفصل معلوم ودر خلع مهرها ومفاصل نيز داغ نافعست والصاق زفت وتدهين بروغنهاى حاره ونفط او رام انچه در ران تا آخر ساق يا تا زانو باشد ريح الجمال نامند علاج تضميد بعد زه از ادويه مجربست وبه دستور جاورس وسبوس گندم كماد نمايند وساير او رام را به دستور انسان معالجه نمايند وعلاج ورم پشت كه از كوفتگى بار وتكلتو باشد نمكرا در شير گاو جوشانيده نمديرا بادتر كرده دو سه روز بگذارند وورم محل تنگ را با صبر وسركه طلا كنند وبعد از آن بمحلات او رام حارة وبارده ومزمنه را در ابتداو انتها بمحلاة تضميد نمايند مثل مغز دانه بيد انجير وسرگين گاو وزوفاى زو مر صاف واشق ودبق واهك وامثال آن جراحة علاج آن بذور است ومراهم مذكوره در ابواب سابقه نمايند وانچه مخصوص بجراحة پشت دوابست سرگين خشك الاغ وخاكستر تنباكو است كه بعد از شستن با آب هر روز تجديد كنند امارض عامة از آنجمله اعياست كه ماندگى باشد علاج شكر وارد جو را بالسويه به آب ممزوج كرده بدهند بعد از لحظهء اندك بگرداند ويكبار ديگر از آن زاده ساعتى حركة نفرموده پس در آب نهر دستها وپاها را با دم ومقعد وزهار ودهان وبينى بشويند پس خشك كرده بروغن گاو ونمك وشراب زاتوها را تا سم نطيله نمايند واگر ماندگى از دويدن بسيار باشد سينه اش را بپوشاند وبه 45 ل روغن كنجد با روغن تازه حقنه نمايند ويكبار ديگر به آب سرد وحقنه كنند تشنج علامتش عسر نفس وفرو رفتن اضلاعست علاج داغ تهيگاه است كه طرفرا سه دا مثلث بكند ويكى زير ناف وپنبه علتيست باكثرة تشنگى وبى آرامى ونفس بسيار زدن واضطراب حركات علاج بتريد بماء الشعير وتعليف بكدوى تازه وهند دانه ودوغ آب وفصد عروق وحشياة وتضميد جراده كدو وخيار وامثال آن ويخ بسيار دادن وسقوط بكافور وآب گشنيز وحقنه با شير تازه وآب دلمه كنند مغير الالوان چون بهايم را خواهند كه تغيير رنگ او شود بايد خاكستر پخته را به آب خمير كرده بقوة تمام بمالند تا چرك زايل شود وبه آب گرم بشويند پس موضعرا با شب يمانى بقوة تمام بمالند وبجهة سياه كردن بقمرا به آب نيل پخته بمالند سياه گردد وجهة سرخ كردن بقم را به آب ملح القلى پخته ضماد نمايند وجهة كبودى نيلرا كمتر از بقم كنند وجهة سفيد كردن تدهين بروغن وزغ كنند وآن در بيضاة موى مذكور شد حيله اكتحال عسل بلادر مورث بياض چشم حيوانات است واكتحال حربق رافع آن واز اسرار است سعوط آب پودنه در دماغ شتر رافع مستى او واز مجرباتست باب بيست وسيم در قلع آثار لباس وجامه وامثال آن قلع رنگ سياهى دو جزو اشنان ويكجز واناردان را با سركه وآب بجوشانند وآنچنان گرم بوده موضع سياهيرا در آن بگذارند به حدى كه دست ناب گرمى او آورد پس بدست بمالند وهر گاه اثرى باقى ماند به آب وصابون بشويند وتصريح نموده اند كه هر اثريكه به آب صابون زايل نگردد باين عمل رفعشود وبه دستور چون اشنانرا با سركه بجوشانند وهر سياهى والوان مختلف را باو بشويند بعد از آن به آب وصابون رفع آثار مىنمايد اثر مداد شير تازه با نمك نيم كوفته مخلوط كرده به آن بشويند وپس از آن بصابون واشنان ومتفق عليه است كه ترشى ترنج رفع رنگ مداد وساير انار ميدهد اثر سياهى پوست انار وساير آثار سياه موضعرا بگوگرد دود كنند وسرگين كبوتر ماليده بشوريد رنگ دوده موضعرا خمير آرد برنج ماليده بصابون وآب گرم بشويند وبه دستور ترشى ترنج وآب ليمو رافع اوست قلع جميع الوان اول به آب قلى شسته با بقيه نمناكى دود گوگرد دهند ايضا در اين باب مجرب دانستهاند موضعرا سرگين مرغ طلا كنند ودر آفتاب خشك كرده بصابون بشويند قلع رنگ خون در حاوى ابن تلميذ مذكور است كه ترشى ترنج با نمك زايل كنندهء جميع الوان خونها است گر خون بكارت واين وفرقى غربيست وبه دستور چون موضعرا بخاكستر آلوده به آب اشنان بشويند رفع اثر خونها مىكند وبه دستور چون سرگين كبوتر را بجوشانند وبه آب او بشويند از محرماتست قلع رنگ زعفران چند بار بفتد سائيده دود كنند رفع مىكند وبه دستور انجير را در آب بجوشانند تا رنگ بردارد وجامه را انچنان گرم بوده باو بشويند پس آن بصابون به دستور شستن جامه ببوره وصابون همين اثر دارد قلع ابريقم ليمو را پاره كرده درماست بفشارند وموضعرا باو آلوده بعد از سه ساعت بدست بالنده بفشارند وبصابون وآب گرم بشويند قلع رنگ نيل ماست ترش را بجوشانند ووضعرا به آن فرو برده بعد از دو ساعت باب وصابون بشويند قلع شكوفها
(٣٧٢)