زمانى خشك شود عمل مرداسنگ سرب را گداخته سرنج يا سرب سوخته بخورد او دهند تا هر دو ممتزج شوند ودر طرفى كرده پس در سركه اندازند وانچه خوب سوخته وممزوج شده باشد جدا نوده با جو در آب بجوشانند به حدى كه جو مهرا كردد ومتشقق شود پس از سوجدا كرده با هموزن او نمك بسايند ودر آب خيسانيده هر روز بر هم زنند وهر سه روز تغيير آب دهند تا خوب صاف شود واجزاء خام در او نماند بعد از ان شسته استعمال كنند طريق سفيد كردن مرداسنگ بايد مرداسنگ مذكور را در پشم سفيدى پيچند وبا باقلى بجوشانند تا باقلى مهرا شود پشم سياه گردد وبه دستور بحديد پشم وباقلى نمايند تا مرداسنگ بحد سفيدى رسد واين قسم سفيد كرده او مستعمل اطبا است در قطع رايحهء كريههء زير بغل وساير اعضا ودر منع عرق وساير آثار عمل گشته كه به عربى ند نامند بخور وشرب او مقوى دل ودماغ وحواس ومعدل هواى وبائى ومحرك باه است گلسرخ پوست ترنج صندل سفيد عود هندى حسن لبه بالسويه نبات دو وزن همه باقليلى مشك قرصها بسازند برمكى كه در بخور بهتر از گشته است عود قمارى صندل سفيد هر يك يكچز وحسن لبه دو جزو نبات دو وزن ادويه صفهء عبير صندل سفيد سه جزو ريشهء والا پنج سنبل گلسرخ سنبل الطيب بيخ سوسن كبود بهار نارنج گل سنجد سعد نارنجك هر يك يكچزو مشك قدر قليلى بسيار نرم سائيده استعمال نمايند غاليه در باب نوزدهم دستور ثانى مذكور است والسلام على من اتبع الهدى بسم الله الرحمن الرحيم طريق پنجم در اصول صناعة وامور غريبه بدانكه عمل صناعت علمى است بتبديل قواى اجرام معدنى بعضى ببعضى تا ظاهر شود ذهب وفضه از ساير فلزات وآن را كيميا نامند وعلم طلسمات علمى است كه باو دانسته شود كيفية تمرنج قواى فاعلهء عاليه بامفعوله سافله تا فعل غريب از او عادث كردد وآن را كيميا نامند وهيميا علم تسخير است وآن معرفة احوال سبعهء سياره است از حيثية تصرف ايشان كه فواعل علوى اند در قوابل سفلى ودعوات وخوايتم وبخورات ايشان وتسخير است روحانى وغرايم جنيان ومعرفة اقداح ومنازل مثل آن و؟؟
علم خيالاتسنت كه به آن تصرف در خيال مقبد كند تا احداث مثلات خياليه كند ودر خارج موجود نباشد وريميا علم شعبداتست واين معرفة قواى جواهر ارضيه است ومزاج آن با يكديگر تا از آن قوتى حاصل شود كه از آن قوة فعل غريب صدور بايد پوشيده ان نماند كه اكسير نزد بعضى ممتنع الوجود است واز عالم قلب مهيه مىدانند ونزد بعضى از مبحرين علوم ممكن الحصول واز عالم تبديل صورة يوغيه است نه قلب مهيه چه ذهب را نسبت به انواع فلزاة صيحيح الزاج دانستهاند وساير را مريض بجهة اصلاح علل هر يك تمامى چند مقرر ساخته وتكون موش را از كلوخ مشاهده نموده اند وتصريح كرده اند كه مكرر ديده ايم كه نصف كلوخيرا اعضاى موش صورت بسته بود ونصف ديگر بشكل خود باقى بود وشيخ الرئيس در اوايل حال نافى اين علم بود ودر آخر رسالهء در حقيقه آن انشا فرموده اند وبعضى را اعتقاد انكه جز تلحيف وتركيب صورتى ندارد وخالص نميتواند بود و اين عمل بيد يا تنانست وصاحبان معرفة از آن برى اند وظاهر آن است كه اين فرح را اصل اصيل باشد اما بدون زهد وفتاعت باقل وابصال اكثر مستحقيقن ومساكين وانصاف بصفات قدسيه وتعلق باخلاق اولياء الله واكرام مفضل منعام حل شانه صورتى نه بندد واگر بند وبالاخره باعث بوار وهلاك انشخص گردد چه اين عمل كليد خزينهء از خز اين ملك الملوكست وبندرة اگر بيكانه بارگاه عزت بر آن مطلع شود حكم دزديكه كليد را نايد دارد وعاقبة حال سارق چنين درگاه معلوم دلهاى آگاه خواهد بود وبمجرد ملاحظه نسخنهاى متداوله بدون استاد ما هر پيرامون اين عمل گرديدن محض سوداى خام پختن است چه مدار در اين باب دفن باعمال متنوعه وافعال مشكله است وجزئيات او ممكن التصور به تسطير نيست وفي الواقع اكثر نسخ آن از تاليفات عالم باعمل باشد امكان ندارد كه اسرار عظيمه را بدون رمز بيان كنند ورموز ايشان مختلف است واحاطه بر جميع ان امكان ندارد چه اگر رموز جميع اهل اين علم بيك نسق بپود هر آينه رمز نميبود بلكه اصطلاحى خاص بر آن صادق مى آمد واگر رسايل از تاليفات غير عالم عامل باشد بديهى البطلان خواهد بود بلكه شرط اعظم مشاهدهء اعمال مخصوصه است از صاحب آن فن وتكرار عمل در خدمت عارف واينكه بن بى بضاعت باعدم اطلاع بر آن ارتكاب ترقيم اصول كليه نموده است انست كه اكثر اعمال صناعت طيب را در بعضى از آن ضرور مىشود وتدابير بعضى از ادويه باعمال مخصوصه باحسن وجوه ممكن است وچون در طى تاليف تحفة المؤمنين مطالعهء اكثر رسايل معتبرهء اين فن شده وبعضى ادويه را تدابير بطريق اهل من افن نموده بود نباء عليه بقدر امكان در بيان اصول كليه وآلات مخصوصه اين فن كوشيد تا اخوان عالم امكانرا بدون تحصيل متعده علم بر اصول اصطلاحات اين كرده حاصل گردد واگر طالب اعمال جزئى باشند تحصيل عامل او كنند واز مطالعهء اين مجموعه توانستند مدعى لاف وكزاف را آزموده وبفريب معركه آرايان بساط تدليس سرمايهء معيشت خود را نسوخت واينطريق مشتمل است بر پنج حل وسه عقد خاتمه حل اول در بيان حجر اصطلاحى اين فرقه وبعضى از اصطلاحات ايشان حل دويم در قواعد تقطير وتصعيد وتكليس