كه كرم كرده باشند طلا كنند وباتش نرم گذارند تا رفع فرار شود مفضض كند ومجربست وملين غير متطرق او كه متطرق كرد امد گوشت غليواج او ساير لحوم است كه آن را با بوره قديد كرده باشند پس غير متطرق او را گداخته قدرى بر آن بپاشند سريع الذوب وبغايت نرم كند ودر حديد نيز بغايت مؤثر است وشمس را نيز قريب بنرمى مشترى سازد وملح القلى وزاج سفيد ونمك رافع سواد قمرند هر گاه بر آن بمالند ودر آن بجوشانند عطارد از خواص اوست كه چون جزو كبريتى از ورفع شود ساوس را باول رساند ومبيض او بقدر جزوى ملح جزو سابع بمرتبهء ساوس آرد وتدبير تبيض آنست كه سائيده در كفچهء آهنى با روغن شير بخست بقدريكه چهار انگشت بروى ايستد بريزند وبجوشانند تا روغن بانتها رسد پس آتش را تند كرده دهنية را بالتمام بسوزانند ومانند خاك سياه گردد وپس به آب نمك گرم بشويند و بعد از رفع دهنية بالسويه با نمك طعام بسايند ودر كوزه مطين يك شبانه روز در تون يا در آتش شبيه باو بگذارند پس به آب گرم بشويند تا نمك زايل گردد وبعد از آن بآتش خشك كرده به دستور با مثل او با نمك بسايند ويك شبانه روز در آتش گذاشته بشويند وتكرار عمل نمايند تا ماند برف شود وهر گاه در كورهء كوزه كرى ويا در آتش شبيه باو كه تند باشد گذارند ودر سه مرتبه سفيد مىشود واز خواص مجربات آنست كه جزوى سى جزو اول را برابع رساند وبخميرا وبا ماء الاحمر به دستورى است كه عطارد ملپض را با آن هر دفعه بقدر ملپض تسقيه بر روى آتش نرمى كنند تا خشكشود پس سائيده در ظرف مزحج مطين يك شبانه روز بمثل آتش تون تشويه نمايند تا ده دوازده مرتبه وچون رنگ او عنابى تيره گردد وعلامت كمال اوست زهره گل ترشى ومجموع قوابض مانند سركه وسماق منقى در هزه اند ورفع حمرة او ميكنند بعد از اينكه صفايح آن را تافته مكرر در آن اندازند وچون آبكنه وكلس البيض ونمك را بالسويه سائيده باسفيدهء تخم مرغ خمير كرده بر صفحهء او طلاى غليظ كرده بعد از خشكى آن بگذارند رفع سودا وحمره ء او بالكليه گردد وچون شب يمانى ونمك اندرانى ونوشادر را بالسويه در پنج مثل او سركهء تند حل كنند وزهرهء تا چهار بار گداخته در آن ريزند صفايح او را مكرر تابيده در او فرو برند به حدى كه ديگر سركه سياه نشود كمال ثقيه اوست وچون با مغز كردكان او را بكويند يا مغز كردكان را كوبيده بر آن بمالند مفتت اوست وتخم بادنجان باعث سرعة ذوب آن و شوره رافع مخلطاة اوست چون بعد از كداز بر او اضافه نمايند وبه دستور آب غاليس كه در طبرستان پريهم نامند وآب قثاء الحمار جهة ثقيهء جميع معادن بغايت مؤثر است وملبيض آنست وطرطير را چون با ملح القلى وشب يمانى سائيده در سركه حل نمايند وزهرهء نداب با صفايح او را تافته در آن اندازند در ازالهء سرخى آن مجرب دانستهاند وچون نحاس مذاب را قطعيم بفلفل كنند سفيد كردد وچون طرطير را با شوره سفيد كنند در رفع سرخى مس واصلاح نقره بيعديليست وآب خرنوب نبطيى با آب مورد منقى جميع اجساد وثابت كنندهء صاعد است شمس چون از عقاب جزوى واز ملح ده جزو وفرش لحاف صفايح بسيار رقيق او نموده صفايح را بر روى هم چيده بخلاص برند در مرتبهء اول نقصان در وزن شمس بهم مىرسد وچون هفت بار وزياده بر آن تكرار عملنمايند يكى بر ده از قمر رود وهر چند تكرار كنند تا پنجاه شصت دفعه در هر مرتبه افزايد تا بمرتبه ء عظيم رسد واز شمس مكلس نيز همين اثر آيد وچون سراب را بآتش تند بسوزانند كه سرنج شود وآن را تسقيه به آب زاج ونطرون كنند وبر صفايح شمس طلا كرده مكرر بتابند باعث تكليس او شود ومجربين تصريح نموده اند كه يكجز وبرادهء شمس را چون با سه جز ومقطر شعر دو سه بار تقطير كنند مكلس كردد وبهترين آنچه او را بمرتبهء رفع رسانده تسقيه وقشويه برادهء اوست با زاج وشوره هر يك دو جزو وشب وملح از هر يك جزوى كه به آب مور رود فلى بالسويه سخن وتفطير كرده باشند وتكرار تشويه وتسقيه ودمس يك شبانه روز در آتش شرطت ونخالهء گندم بالخاصية حفظ رنگ او مىكند ومكان نمناك مفسد رنگ اوست مريخ چون بر صفايح رقيق با برادهء او رهج الفار يا علم مرقشيشا پاشيده بگذارند يا برادهء او را با ملح القلى يا باز ريختن يا ربح بسايند قريب الذوب مانند رصاص كردد وچون مكرر گداخته در حين گداز هليلهء زرد وزبد البحر وپوست انار اضافه نموده در روغن بيد انجير يا آب بقلة الحمقا طفا نمايند بغايت زود گداز ونرم كردد وبه دستور چون با مس بگدازند وشوره برگداختهء او زنند تا مس از آن دفع شود ودر نرمى قريب بمشترى شود وگويند مريخ را باطن قمر وظاهر شمس است وصبغ آن را از شمس قويتر دانستهاند وچون زعفران او با آبهاى تند حل شود وعقد كنند اول را رنگ رابع دهد وچون يكجز وبراوؤا ورا سه جزو مس بگدازند ونه جز وزحل با او ذوب نمايند وبر وباس برند مريخ سرخ نمايد وچون زعفران را با زنجار ورا سخت وشنجرف وسرنج وروغن تخم مرغ وزيت الشعر ونوشادر سحق وتسقيه وتشويه نمايند مشمع گردد وچون زجاج ونوشادر را بالسويه با روغن زيتون سرشته در حين ذوب بخورد آن دهند سوادش بالتمام زايل گردد وچون در سركه ونوشادر حل كنند ودوازده مرتبه تسقيه شنجرف معلوم كنند مشمع كردد ويكى بريست از اول رود وگويند چون با آب معصور پوست انار بسايند او را
(٢٩١)