اشراق و شيخ حسين تنكابنى و ملا محمد قاسم اصفهانى و مولانا احمد اردبيلى و ملا قطب شيرازى و ملا قطب رازى وملا عبد الرزاق لاهيجى وملا صدراى شيرازى و ملا محسن كاشانى وملا جلال دوانى " و غير ذلك از علماء كبار و فضلاء روزگار كه داعى، كتب و رسائل ايشان را ديده ام در دفع شبههاى كه ابن كمونه بر دليل توحيد وارد نموده متمسك به وحدت وجود كه از مسلمانان ارباب كشف و شهود است گرديده اند با آنكه اغلب ايشان از اهل كشف و عيان نبوده اند و قول به وحدت را باطل مىدانند، معلوم است كه تمسك ايشان به مسأله مزبور از بابت عجز از جواب بوده چنان كه مولانا " آقا حسين خونسارى " (ره) از متأخرين بعد از همه قيل و قال طريق انصاف پيموده در شرح شفا اقرار و اعتراف نموده كه مرا در مسأله توحيد دليل عقلى نيست بعد خود ايراد كرده كه پس بچه دليل بايد قائل بتوحيد خداوند مجيد گرديد جواب داده كه به دليل نقل مانند (قل هو الله احد) ثانيا ايراد نموده كه علماى ما از جمله علامه حلى (ره) در (باب حادى عشر) كه در اصول عقايد نوشته، ادعاى اجماع نموده اند كه علماى اسلام كافه بر اينند كه واجب است اصول عقايد را به دليل عقلى ثابت نمود، دليل نقلى كافى نيست، خلاف كننده در نار مخلد است جواب داده كه اجماع و حجيت آن را قبول ندارم، دليل به جهت افاده يقين است، مرا از همين دليل نقلى يقينى حاصل است كه از دليل عقل مستفاد مىگردد، ديگر چه ضرورت به دليل عقل است.
ولى راه وحى كه منطق انبياء و ائمه است راه ساده و مستقيم و هموار و روشن است و تمام طبقات مكلفين بدون تكلف مىتوانند از اين راه خدا را شناخته به معارف حقه و سعادت جاويد نائل شوند، چه اين راه، راه فطرت است كه عبارت از تذكر آيات آفاقى و انفسى است و در راه فطرت، براى شناخت خداوند متعال نيازى به برهان لم وان كه متوقف بر ابطال دور و تسلسل و مبتنى بر قواعد و مبانيى كه خالى از اشكال و شبهه نيست نمىباشد. وظيفه انبيا در مقام راهنمائى ياد آورى آيات و نشانيهاى خدا و بيدار كردن فطرت مردم است، لذا در منطق وحى و خزان آن هيچ گاه