به بطلان دور و تسلسل يا قواعد فلسفه يا كشف و شهود بىگز و پيمان، استدلال نشده. بلكه در آيات عديده قرآن به آيات آفاقى و انفسى استدلال شده.
و همچنين در بيانات ائمه هدى به افعال و مصنوعات خدا بر وجودش استشهاد شده و بدين وسيله غبار از چهره فطرت زدوده و فطرت خفته را بيدار كرده اند. چنان كه از بيان " امام صادق " (ع) در همين روايت كه ترجمهاش از نظر خوانندگان گذشت طريق استدلال در مقابل يك فرد طبيعى دلالت ذاتى مصنوعات و افعال الهى بر وجود آفريدگار مىباشد. چه هر فعلى دلالت ذاتى بر فاعل و هر بنائى دلالت ذاتى بر بنا دارد. در مقابل همين منطق بود كه ماترياليستهاى سر سخت معاصر ائمه، اظهار عچز مىكردند و سر تسليم فرود مىآوردند. " ابن ابى العوجاء " نسبت " به امام صادق " (ع) مىگويد او را ملكى ديدم كه هر گاه بخواهد متجسم ومتجسد مىشود و نيز درباره حضرتش گفته به اندازه اى آثار قدرت خدا را كه من در خود مىافتم بيان كرد كه نزديك بود خدا را به من نشان دهد و با هر كه سخن گفتم مرعوب نگرديدم چنان كه در محضر امام صادق مرعوب شدم.
ب - گروهى از متكلمان در تنزيه ساحت مقدس خداوند مبالغعه كرده اند تا آنجا كه اطلاق اسم " شيئ " (چيز) را بر خدا جايز ندانستهاند. به توهم اينكه اگر اطلاق اسم شيئ بر خدا روا باشد با ديگر چيزها در مفهوم شيئيت شريك خواهد بود. و به همين جهت گفتهاند كه تصور ذات و صفات خدا به هيچ وجه و هيچ عنوان ممكن نيست، و هيچ حكم ايجابى بر خداوند صحيح نباشد، يعنى هيچ چيز براى خدا نتوان اثبات كرد. و اساس اين توهم، فرق ندادن بين مفهوم و مصداق و مفاهيم اعتباريه با حقايق موجوده است. و از اين روايت هشام، استفاده مىشود كه اطلاق اسم شيئ به خدا جايز است، نهايت آنكه بايد معتقد بود كه خداوند چيزى است بر خلاف همه چيزها. و تصور خدا بعنوان شيئ با اعتقاد به اينكه آنچه اين مفهوم بر آن صادق است كه ذات خدا باشد بر خلاف همه چيزهاى خارجى و و ذهنى است مستلزم محدوديت و مخلوقيت خدا نيست، چه آنچه مخلوق است