" وزير " مأمورى نزد هشام روانه نموده او را احضار كرد و به دو گفت اى " ابو محمد " (هشام) چنان كه مىدانى اين ضرار از متكلمين است و با تو در عقيده و مذهب مخالف است، در موضوع امامت با وى مناظره كن.
" هشام ": بسيار خوب - سپس بضرار توجه نموده گفت خبر ده مرا از ميزان و مناط ولايت آيا ملاك ثبوت ولايت، ظاهر كسى است يا باطن او؟
" ضرار ": ملاك ظاهر است زيرا علم به باطن اشخاص ممكن نيست مگر از طريق وحى.
" هشام ": راست گفتى پس اينك بازگو كه آيا على بيشتر از پيغمبر دفاع و حمايت كرده است يا ابو بكر، آيا على در جبهههاى جنگ عليه دشمنان خدا بيشتر شمشير زده است يا ابو بكر؟
" ضرار " - البته على بن ابيطالب بيشتر خدمت كرده است لكن درجه يقين و معرفت ابو بكر از على بيشتر بوده است.
" هشام ": يقين امرى است درونى و قلبى و به اعتراف خودت امور باطنى ملاك تشخيص نيست و از نظر ظاهر تصديق كردى كه على شايسته مقام ولايت است.
" ضرار ": بلى از نظر ظاهر چنين است.
" هشام ": آيا نه چنين است كه اگر ظاهر با باطن موافق باشد فضيلت غير قابل انكار براى او ثابت خواهد شد؟
" ضرار ": چرا، چنين است.
" هشام ": آيا مىدانى كه پيغمبر به على فرمود: " انت منى بمنزلة هرون من موسى الا انه لا نبى بعدى " تو نسبت به من مانند هرونى نسبت به موسى جز آنكه بعد از من پيامبرى نباشد؟
" ضرار ": بلى.
" هشام ": آيا رواست كه پيغمبر به كسى اين سخن گويد و در باطن داراى ايمان نباشد؟!