" يحيى ": امير المؤمنين امر مىكند كه صحت اين ادعا را بيان كن و توضيح ده چگونه مناظره شروع نشده مذهب او را باطل ساختى؟
" هشام ": اين جماعت هميشه با ما در ولايت امير المؤمنين على (ع) متفق بودند تا قضيه حكمين اتفاق افتاد نظر به راضى شدن امير المؤمنين به حكومت حكمين او را تكفير نموده و به ضلالت نسبتش دادند و حال آنكه على از روى اضطرار و ناچارى به اصرار اصحابش تن به حكومت حكمين در داد. و اينك اين شيخ كه رئيس اصحاب خود مىباشد بدون اضطرار بلكه از روى اختيار دو مرد مختلف در مذهب را كه يكى او را تكفير و ديگرى او را تعديل مىنمايد حكم قرار مىدهد. اگر در اين تعيين حكم بر صواب است، امير المؤمنين على (ع) اولى است به صواب. و اگر بر خطا كار كرده و كافر است، پس ما را از نظر در حال خود آسوده ساخت، زيرا كه گواهى بكفر خود داد و نظر در كفر و ايمانش اولى است از نظر در تكفير او على بن ابيطالب را. پس هرون اين نظر را پسنديد و به هشام جايزه داد او را به منزل خود روانه ساخت.
(6) مناظره هشام بن الحكم با نظام در خلود " قاضى نور الله " از " كتاب مختار كشى " مناظره اى از " هشام بن الحكم " ذكر كرده كه ما خلاصه آن را براى خوانندگان محترم نقل مىكنيم:
" نظام " - اهل بهشت بقاى ابدى در بهشت ندارند زيرا كه لازم مىآيد مانند خداوند براى هميشه باقى و ابدى باشند.
" هشام " - هميشگى بودن ايشان در بهشت مستلزم مانند بودن آنان با خدا در ابديت نيست، زيرا كه ايشان باقى با بقاء خداوند مىباشند، و خداوند باقى و ابدى بدون مبقى و مؤيد است.
" نظام " - البته محال است كه بهشتيان هميشه در بهشت باشند بلكه بر ايشان