و فرمود: هشام با دست و دل ما را يارى مىكند، سپس به هر يك از اصحاب امر فرمود با مرد شامى مناظره كردند، و به استثناى " هشام بن سالم " همه بر وى غالب شدند بويژه قيس ماصر طورى شامى را پيچانده بود كه امام از بيچارگى او در دست قيس ماصر خنديد، بعدا فرمود با اين جوان (هشام بن الحكم) مناظره كن عرض كرد بسيار خوب.
" مرد شامى " " به هشام " توجه كرده گفت راجع به امامت اين مرد (امام صادق (ع)) با من سخن گو و از من پرسش كن.
" هشام " نظر ببى ادبى او چنان خشمگين شد كه بدنش مىلرزيد، سپس مناظره را با اين سؤال افتتاح كرد.
آيا پروردگارت نسبت به منافع مردم نظارت و مراقبت بيشترى دارد يا مردم نسبت به منافع خود؟
" شامى ": نظارت و مراقبت پروردگارم بيشتر است از خودشان.
" هشام بن الحكم ": با نظارت و مراقبتى كه خداوند دارد براى مردم چه كرده است؟
" شامى ": حجت و راهنمايى براى مردم تعيين فرموده كه آنان را بخير و صلاح و فرايض هدايت كرده موجبات الفتشان را فراهم سازد و اختلافاتشان را رفع كند.
" هشام " آن راهنما كيست؟
" شامى ": آن راهنما فرستاده خدا محمد بن عبد الله (ص) است.
" هشام " - بعد از رحلت پيغمبر راهنماى مردم و رافع اختلاف آنان كيست؟
" شامى " - قرآن و سنت پيغمبر.
" هشام ": - آيا قرآن و سنت پيغمبر امروز از نظر رفع اختلاف به حال مردم سودمند است:
" شامى ": بلى.