آن مقام را ندارد، پس از دو جهت كافر بودند:
1 - از جهت انكار امامت امامى كه از طرف خدا منصوب به امامت بود.
2 - از جهت اعتقاد به امامت كسى كه از طرف خدا براى امامت تعيين نشده بود.
اما مشركين كسانى بودند كه هر دو را شايسته و صالح براى امامت مىدانستند.
اما گمراهان كسانى بودند كه نسبت به امامت معرفتى نداشتند و فقط حميت و عصبيت عشايرى آنان را وادار به حضور در جبهه جنگ كرده بود.
" بيان " عاجز شد و سكوت اختيار كرد.
" ضرار ": اى هشام من از تو سؤال مىكنم.
" هشام ": اشتباه كردى و بخطا رفتى.
" ضرار " - چرا؟
" هشام " -: براى اينكه تو و " بيان "، در مخالفت با امامت امام من شركت داريد و " بيان " يك سؤال راجع به امامت كرد حق نداريد براى مرتبه دوم از من سؤال كنيد و اينك نوبت من است كه از شما پرسش كنم.
" ضرار ": پرسش كن.
" هشام " -: آيا قبول دارى كه خداوند عادل است، ظالم نيست؟
" ضرار ": بلى خداوند عادل است و ستم نمىكند وبرتر از اين است كه ستمكار باشد.
" هشام ": اگر خدا شخص زمين گير را به رفتن مساجد و جهاد در راه خدا تكليف كند و كور را به خواندن قرآن و كتابها مكلف سازد آيا در اين صورت او را عادل مىدانى يا ستمكار مىشمارى؟
" ضرار ": خداوند چنين كارى نمىكند.
" هشام ": - مىدانم خدا چنين كارى نمىكند ولى بر سبيل فرض مىگويم اگر چنين تكليفى كند آيا ستمكار نخواهد بود و بنده را مكلف به تكليفى ننموده كه توانائى انجام او را ندارد؟