گفت: جريانى كه امروز... توسط أبى جعفر (امام جواد (عليه السلام)) در محضر خليفه اتفاق افتاد، گفتم: آن جريان از چه قرار بود؟ گفت: دزدى به سرقت اقرار كرده بود، از خليفه خواستند با اقامهء حد، او را تطهير كند.
براى اين كار فقهاء را در مجلس خود، جمع كرد، محمد بن على (عليه السلام) نيز در آن جا آمد، خليفه از ما سؤال كرد از كدام محل دست او را قطع كنيم، من گفتم: از بازو (بند دست). (1) گفت: به چه دليل؟ گفتم: چون دست، عبارت است از چهار انگشت و كف دست تا بند آن، و خداوند در تيمم فرموده: " فامسحوا بوجوهكم وأيديكم " گروهى نيز مانند من گفتند.
ولى گروهى اظهار داشتند كه بايد از مرفق قطع شود، خليفه گفت: به چه دليل؟
گفتند: چون خداوند در شستن دست در وضو فرموده است: " وأيديكم إلى المرافق " پس معلوم مى شود، حد، دست تا مرفق است.
خليفه خطاب به أبى جعفر (عليه السلام) گفت: شما چه مى فرماييد؟ فرمودند: اينها نظرشان را گفتند. گفت: آنچه را كه گفتند، رها كن! نظر خودت را بگو! فرمودند مرا معاف بداريد، گفت:
به خدا، قسمت مى دهم آنچه مى دانى بگو!
فرمودند: چون به خدا قسم دادى مى گويم، همه اينها خطا كردند و بر خلاف سنت گفتند، قطع دست بايد از مفصل چهار انگشت باشد، و كف دست بماند. معتصم گفت: به چه دليل؟ امام (عليه السلام) فرمودند: رسول خدا (صلى الله عليه وآله) فرموده: سجده بر هفت عضو است: صورت، دو دست، دو زانو و دو پا، وقتى كه دست از بازو و يا از مرفق قطع شود، دستى نمى ماند تا بر آن سجده كند، خداوند فرموده: " و أن المساجد الله " منظور از آن اعضاء هفتگانه سجده است كه بر آنها سجده مى شود " فلا تدعوا مع الله أحدا " آنچه براى خدا باشد قطع نمى شود. معتصم از اين استدلال تعجب كرد و گفت: دست سارق را از بند چهار انگشت قطع كردند.
ابن ابى داوود گفت: قيامت من برپا شد و آرزو كردم كه اى كاش مرده بودم، زرقان