خويش آنست كه * (لاتدركه الأبصار وهو يدرك الأبصار) * (1) " ديدهگان او را درنمىيابند ولى اوست كه ديدگان را درمىيابد ".
احمد بن حنبل در پاسخ مى گفت: پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) خود اين آيه را خوانده بود ولى در آن حديث رؤيت ماه در شب بدر، مى فرمايد: " انكم سترون ربكم " (2) او معتقد بود كه رؤيت مؤمنان در بهشت پاداشى است كه خداوند علاوه بر ثواب اعمال، به مؤمنان عطا خواهد كرد ولى كافران به حكم آيه * (كلا انهم عن ربهم يومئذ لمحجوبون) * (3) از اين نعمت محروم خواهند بود، به باور او جهميه ومعتزله هم جزو همين كافران هستند!
روايت رؤيت اينست: " كنا جلوسا عند النبى (صلى الله عليه وآله) اذ نظر إلى القمر، ليلة البدر قال: إنكم سترون ربكم كما ترون هذا القمر لا تضامون في رؤيته، اى لاتشكون ". ما در محضر رسول خدا (صلى الله عليه وآله) بوديم كه ناگاه پيامبر خدا به سوى ماه نگريست و فرمودند: شما آفريدگار خود خواهيد ديد آنچنان كه اين ماه را مى بينيد، هرگز در ديدار او شك و ترديدى نخواهيد داشت.
در فهم ودرايت اين حديث كافى است كه راوى آن ابوهريره بازرگان حديث بوده است.
بر اين اساس، جمعى از فقهاء ومحدثين مانند: احمد بن حنبل، ابن عاصم، سجاد، و جمعى از اهل قضاء و فتوى را كه اعتقاد مخالف داشتند و بر اين باور بودند چون قرآن كلام خداست، و كلام خدا هم ناچار همانند خود خدا، قديمى خواهد بود (با خلط، كلام لفظى ونزولى و كلام لبى ووصفى) و در نتيجه به غير مخلوق بودن قرآن اعتقاد پيدا كرده و دچار حيرت و سر گردانى شده بودند، و به نوعى به تعدد قدماء اعتقاد پيدا كرده بودند، دستور تنبيه و كتك و گاهى دستور كشتن و از ميان بردن را صادر مى كردند و به همين