كه باز نخواهم آمد ". (1) " محمد بن ابى عماد " كه كاتب امام رضا (عليه السلام) بود، مى گويد: آن بزرگوار از فرزندش محمد (عليه السلام) با كنيه ياد مى كردند، (و هنگامى كه از امام جواد (عليه السلام) نامه يى مى رسيد) مىفرمود: " ابو جعفر به من نوشته است... " و هنگامى كه (به فرمان امام رضا (عليه السلام)) به ابو جعفر نامه مىنوشتم، او را با بزرگى و احترام مورد خطاب قرار مىداد، و نامههايى كه از امام جواد (عليه السلام) مىآمد در نهايت بلاغت و زيبائى كلام بود.
و نيز هم او مى افزايد از امام رضا (عليه السلام) شنيدم كه مى فرمود: پس از من، ابو جعفر، وصى من و جانشينم در ميان خانواده ام خواهد بود ". (2) " معمر بن خلاد " مى گويد: " امام رضا (عليه السلام) در حالى كه مطلبى را ياد مى كرد، فرمودند: چه نيازى داريد اين مطلب را از من بشنويد؟ اين ابوجعفر است كه او را به جاى خود نشاندهام و در جايگاه خود قرار داده ام، ما خاندانى هستيم كه فرزندان ما (حقايق و معارف و علوم را) از پدران كاملا به ارث مى برند (3) (منظور آن است كه همه علوم و مقامات امامت از امام قبلى به امام بعدى مى رسد، و اين مخصوص امامان (صلى الله عليه وآله و سلم) است نه فرزندان ديگر ائمه).
" خيرانى " از پدرش نقل مى كند كه گفت در خراسان نزد امام رضا (عليه السلام) بودم، كسى از آن حضرت پرسيد: اگر براى شما حادثه اى رخ دهد به چه كسى رجوع كنيم؟ فرمود: به پسرم ابو جعفر. گويا، سوال كننده سن و سال امام جواد (عليه السلام) را كافى نمى دانست، امام رضا (عليه السلام) فرمودند: " خداى متعال، عيسى را به نبوت و رسالت برانگيخت در حالى كه سن او از سن كنونى ابو جعفر هم كمتر بود ". (4) " عبد الله بن جعفر " مى گويد: همراه با " صفوان بن يحيى " خدمت امام رضا (عليه السلام) شرفياب شديم، و امام جواد (عليه السلام) سه ساله بود و حضور داشتند، از امام پرسيديم: اگر حادثه يى روى