" انتقال خلافت از سلسله بنى عباس به آل على؟! " مگر همين مأمون نبود كه براى احراز مقام خلافت، به كشتن برادر خود " امين " نه تنها رضايت بلكه فرمان قتل داده بود؟!
مشاوره مأمون به منظور يافتن راه حل مناسبى براى رهايى از بن بستهاى سياسى و اجتماعى و روانى موجود و ايجاد خوش بينى در ميان عامه از طريق تغيير روش در كارهاى جارى، قرار شد قدم تازه اى برداشته شود و اقدام مناسبى در سطحى وسيع صورت پذيرد.
اين كار از مأمون شروع شد و خود او هم نخستين قدم را براى اجراى مرحله به مرحلهء اين امر جديد برداشت. با بزرگترين شخصيت سياسى آن روز، كه از همه هم به خودش نزديكتر بود، اقدام جديد و طرح نوى افكند.
فضل بن سهل كه بود؟
در حوادثى كه بعد از هارون اتفاق افتاد تا استقرار خلافت مأمون، مغز متفكر و مشاور مورد اعتماد مأمون همين " فضل بن سهل سرخسى " بود.
ادارهء امور لشكرى و كشورى هر دو در دست او قرار داشت و مأمون به او لقب " ذوالرياستين " داده بود. او علاوه بر علم و ادب، از هوش و استعداد سياسى بهرهء كافى داشت. وى از اعقاب خاندان " نوبخت " دانشمند معروف نجوم بود و به همين جهت او و برادرش را كه از طرف خليفه فرماندار عراق بود " نوبختى " مى گفتند. پدر او " سهل " هم مردى روشنفكر بود. او سابقا زرتشتى بود كه قبل از رسيدن خلافت به هارون، اسلام را پذيرفت و توسط جعفر برمكى، به دستگاه خلافت راه يافت و فضل پسر سهل چنان موقعيتى به دست آورد كه هارون او را مربى فرزندش مأمون قرار داد.
از حجاز تا خراسان امام در طول راه حجاز تا بصره در هر شهرى به مناسبت، با مردم مذاكراتى داشت.
از بصره تا خرمشهر (محمرهء آن روز) از راه آب و از خرمشهر به اهواز و سپس از راه اراك، رى، نيشابور مسافرت ادامه يافت، بالأخره روز 10 ماه شوال 201 هجرى قمرى اين قافله به مرو رسيد.