عمدا پر خود بر دم مقراض دهند * شايد كه باينوسيله گردند مقيم خسرو بيگ الله اين روضهء پر نور رضا مفخر دين * دارد شرف عظيم بر خلد برين از كثرت خدام درين منزل قدس * پامال شود خدمت جبريل امين ملا ابراهيم حسين پيشنماز بستند ملايك كمر از صدق ويقين * در خدمت شمع روضهء خلد آيين مقراض چه حاجتست اى خادم شمع * جايى كه بود شهپر جبريل امين شيخ بهاء الدين محمد هر شام وسحر به زلف خود حورالعين * جاروب كند غبار اين خلد برين گردش چو رسد به عرش از روى شرف * چون سرمه كند به چشم، جبريل امين ملامعصوم فراش 10. حكيم الهى قمشه اى:
ديده فروبسته ام از خاكيان * تا نگرم جلوهء افلاكيان شايد از اين پرده ندائى رسد * يك نفسم را، به جائى رسد آب بزن چشم هولناك را * با نظر پاك ببين پاك را آنكه در اين پرده گذر يافته * چون سحر از فيض نظر يافته خانه ى تن جايگه زيست نيست * در خور جان فلكى نيست، نيست آنكه تو دارى سر سوداى رد * برتر از اين پايه بود جاى او ما كه به دريا همه پيوسته ايم * چشم زهرچشمه فرو بسته ايم پرتو اين كوكب رخشان نگر * كوكبه شاه خراسان نگر آينه غيب نما را ببين * ترك خودى گوى وخدا را ببين