آيند هر آن كس كه تبار به على (عليه السلام) نمى رساند وقتى او را نسبت مى دهى پس او را از گذشتگان افتخارى نيست شما اى خاندان على (عليه السلام) مردم بزرگوارى هستيد چون در پيش شما است علم قرآن و آنچه سوره ها در برگرفته اند ".
امام (عليه السلام) او را مورد تشويق قرار داد به خدمتگزار خود فرمود آيا چيزى همراه تو هست؟ پاسخ داد: چرا سيصد دينار همراه دارم.
امام (عليه السلام) فرمود: آنها را به ابونواس بده سپس فرمود: شايد اين پول كم باشد پس استر را هم پيش او بران. (1) ابونواس پس از جلوگيرى از مدح امام (عليه السلام) باز شعرى در مدح امام سروده اند كه مطلعش چنين است:
قيل لى، انت اوحد الناس طرا * فى فنون من الكلام النبيه لك من جوهر الكلام بديع * يثمر الدر، في يدى مجتنيه فعلى ما تركت مدح ابن موسى؟ * و الخصال التى تجمعن فيه؟
قلت لا اهتدى لمدح امام * كان جبريل خادما لأبيه خلاصهء مضمون شعر آنست به من گفتند تو كه در سخن و سخنورى، اوحدى و يكتا هستى و جوهر كلام و بديع سخن را مىشناسى كه در را در اختيار طالبان آن قرار مىدهد پس چرا مدح و توصيف فرزند موسى بن جعفر را ترك نموده اى با اينكه او، آنهمه خصال حميده و فضايل پسنديده را در بردارد؟
در پاسخ گفتم آرى اين امر حقيقت دارد ولى من چه كنم تا رشته ى سخن بدست آورم و مدح امامى را به سرايم كه جبرئيل خادم پدرش بوده است؟
2. دعبل خزاعى:
شاعر متعهد و دلسوز ديگرى، دعبل خزاعى است كه معاصر امام بوده است و سرودهء