تو جان جاودانى و، مولاى راستان * ما را رهايى از تو، و راه رها تويى بردل شكستگان و، غريبان روزگار * پيوسته، آستانهء مهر ووفا تويى در گرد باد سخت و، پريشانى حيات * مأمن تويى، حريم تويى، التجا تويى در تاختگاه ظلمت اهريمنان خاك * نور خدا، مبشر صلح وصفا تويى ما در ره خجسته نياى تو رهرويم * داناى راه ورهبر راه نيا تويى از سبزه زار خرم مازندران به طوس * بهر تو آمدم كه مرا دلگشا تويى " سارى " چو خاك تيره وتو آفتاب حسن * دل همچو ذره جذب تو شد، دلربا تويى اى نام تو، ترانهء شيرين بلبلان * جاندارويى و، درد جهان را، دوا تويى از آسمان، براى تو بارند، اختران * پروانه هاى نور، به شبها، سزا تويى هشدار، اى كه پاى بر اين بارگه نهى * در سرزمين ايمن وقدس طوى تويى سرمايهء ستايش من اشك وآه وسوز * آرى، پناه همچو منى بينوا، تويى 21. مدرس صادقى / معاصر:
در منقبت حضرت امام رضا (عليه السلام) اى كه سلطان سلاطينى وكنز فقرائى * در جهان از ره الطاف معين ضعفائى بهر خلق دو جهان ناصر وهم يار ومعينى * هادى خلقى وبر راه خدا راه نمائى زادهء حيدر وباب تو بود موسى جعفر * نام پاك تو رضا زانكه تو راضى به قضائى من چه گويم به مديح تو كه لالست زبانم * معدن حلمى و درياى كرم كنز عطائى كى توان وصف نمودن صفت پاك كريمت * مجمع جمله صفات حسن ونعت وثنائى اى كه هستى زخدا مظهر الطاف وبزرگى * وزنبى مظهر حلم و كرم وجود و سخائى نيست محروم كسى كز ره اخلاص و حقيقت * بر سر كوى تو آيد پى حاجت به گدائى غرق در بحر علومت شده هر عالم دانا * زانكه خود معدن علم و ادب و مهر و وفائى