زنده دل آنكه خورد آب زسرچشمهء علمت * خضر اندر طلب آب وتو سرچشمه مائى اى شه گلشن ايجاد كه فرزند رسولى * قبلهء هفتم وفرياد رس هر دو سرائى گرچه در شهر خراسان به غريبى زده اى كوس * ياور جمله غريبان وغريب الغربائى * متوسل بتو باشيم ونداريم اميدى مددى اى كه تو در هر دو جهان سرور مائى * ديدن تربت پاكت همه داريم تمنا بر سر ما به دم نزع تو از لطف بيائى * حاجت جمله بر آر از كرم ولطف عميمت اى كه بر شيعهء خود معطى هر لطف وعطائى * من كجا حصر توانم صفت ذات شريفت هر ثنائى زتو گويم تو خود افزون زثنائى * گر بگويم تو چو شمسى نبود لايق و صفت زانكه روى تو به خورشيد دهد نور و ضيائى * خوانمت شاه، ولى جملهء شاهان بحقيقت بر در خادمت آيند دمادم به گدائى * گردش ارض وسما جمله به امر تو منظم آمر شمس ونجوم وفلك وارض وسمائى * تا مدرس شده مداح شه طوس دمادم رسد از پرتو آن شاه به او لط وعطائى * 22. علاء الدين حجازى / معاصر:
مشكوة كبريا فروغ روشن مشكوة كبرياست رضا * نشان زنده ى آيات هل اتى ست رضا دليل خلقت كون وحقيقت قرآن * بحار رحمت وسرچشمهء بقاست رضا ضياء كنگره ى عرش وروشناى زمين * امام هشتم وحاكم به ماسواست رضا اساس دانش وتقوى اصول فضل وكرم * پناه امن اسيران مبتلاست رضا هماى دولت او را فضاى گيتى تنگ * زتخته بند تن وآرزو رهاست رضا شگفت نيست اگر شرط وحدتست چرا * كه محو عشق وبه درياى حق فناست رضا وجود هر دو جهان از طفيل هستى اوست * مدار قطب زمين، حجت خداست رضا