نيز از محمد بن سنان نقل شده است (1) كه: به ابى الحسن على بن موسى الرضا (عليه السلام) در ايام خلافت هارون عرض كردم:
شما امر خلافت و امامت خود را آشكار ساخته به جاى پدر نشسته ايد، در حالى كه هنوز از شمشير هارون خون مىچكد!!
فرمود: مرا گفتار پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) نيرو و جرأت مى بخشد كه فرمود: اگر ابوجهل توانست مويى از سر من كم كند بدانيد من پيامبر نيستم، و من به شما مى گويم: اگر هارون مويى از سر من گرفت بدانيد من امام نيستم!! (2) عهد امين و مأمون، هارون در زمان خلافت خود، " محمد امين " متولد از زبيده را وليعهد خود قرار داد و از مردم، براى او بيعت گرفت و " عبد الله المأمون " را نيز (كه از مادرى ايرانى تولد يافته بود) وليعهد دوم قرار داد.
در سال 193 هجرى به هارون گزارش رسيد كه انقلاب و شورشى در شهرهاى خراسان بالا گرفته است و فرماندهان ارتش، با همهء بى رحمى و درندگى كه از خود نشان مى دهند، از خاموش ساختن فرياد انقلاب عاجز مانده اند.
هارون پس از مشاوره با وزيران و مشاوران خود، صلاح ديد كه شخصا به آن سامان سفر كند و قدرت خلافت را يك جا براى سركوب انقلابها و نهضتهاى خراسانيان به كار