حدثنى جبرئيل: قال: سمعت رب العزة سبحانه و تعالى يقول: " كلمة لا إله الا الله حصنى، فمن قالها دخل حصنى، و من دخل حصنى امن من عذابى ". صدق الله سبحانه وصدق جبرئيل وصدق رسوله والأئمه (ع) ".
آرى امام رضا (عليه السلام) در شهر نيشابور در پاسخ تقاضاى مردم و خواهش بزرگان و دانشمندان آن روز در اجتماعى كه هزاران تن در آن گرد آمده بودند و در انتظار شنيدن جملاتى از آن حضرت بودند تا روشنگر راه زندگى آنان باشد، مطلبى را بيان كرد.
امام سخن از جهان بينى توحيدى اسلام سخن به ميان آورد. با مقدمه اى بسيار جالب و گيرا، حديث توحيد را مطرح كرد. با توجه به اينكه بايد مأموريت واقعى خود را از نظر رهبرى انجام داده و مسألهاى اساسى را عنوان كرده با شد، نه اينكه از يك گوشهء زندگى، يك مطلب ساده اى را به عنوان پند و موعظه يادآورى كند، آن هم در آن دوره كه از هر پند و موعظهاى تنها در راه هدفهاى شخصى، سياسى، اجتماعى حاكم، استفاده يا سوء استفاده مى شد. آرى امام حديث توحيد را، از قول خداى بزرگ كه همهء عوالم هستى را آفريده است مطرح كرد. كلمة لا إله الا الله حصنى... " توحيدى كه همهء افراد و همهء ملتها را از همهء نكبتها و عذابها نجات مى بخشد.
توحيدى كه دور بودن از آن و رعايت نكردن آن در متن زندگى، مستلزم همه گونه اسارتها و نكبتها و سختىها در اين جهان و آن جهان است.
آرى توحيدى را كه اسلام مطرح كرده بود و آن را تنها وسيلهء رسيدن به فلاح و صلاح معرفى كرده است به ياد آورد.
بعد از بيان آن حديث، وقتى قافله خواست حركت كند، امام سر از هودج. بيرون آورد به طورى كه توجه همهء مردمى را كه جمع شده بودند جلب كرد، مثل اينكه مى خواست مطلب ديگرى بگويد.
آرى مى خواستند با زمينهء مساعدترى كه ايجاد كرده بود مطلب مكمل و اساسى را يادآورى كند، لذا افزود:
" و لكن بشرطها وشروطها " و سپس اشاره به خود كرد و ادامه داد: " وانا من شروطها "