جديد در افكار عامه ايجاب مى كرد.
با توجه به همهء اين اوضاع و احوال قرار شد از امام رضا (عليه السلام) براى حضور در مركز خلافت اسلامى كه از حدود كشورهاى عربى به ايران منتقل شده بود، دعوتى به عمل آيد.
مقدمات دعوت مأمون از علاقهء ايرانيان به آن امام بزرگوار آگاهى داشت. او كه پس از كشتن برادرش امين " مرو " را به عنوان مركز خلافت اسلامى برگزيده بود با مشورتى كه با مشاوران خود از قبيل " فضل بن سهل " كه وزير اعظم و مورد اعتمادش بود و نژاد ايرانى داشت، به عمل آورد، قرار شد از امام رضا براى آمدن به مرو دعوت به عمل آورد.
ايرانيان نسبت به بنى عباس بدبين شده بودند و آن بدبينى ناشى از اعمال گوناگونى بود كه از جمله مطالب زير را مى توان يادآورى كرد:
الف) قتل ابى مسلم خراسانى توسط منصور خليفهء دوم عباسى كه در راه استقرار حكومت عباسى متحمل زحمات فراوانى شده بود.
ب) نابود كردن برمكيان و حذف آنان از مديريت كشور.
ج) حبس و قتل امام هفتم شيعيان، حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام).
د) رفتار غير عادلانه به عنوان حاكم و فرمانروا، با قشرهاى مختلف جامعه.
ه) مسلط كردن متملقان و وابستگان بر شئون ديگران و تقرب آنان در دستگاه حكومتى.
و) عياشى و ولخرجيهاى بى حد و حساب متصديان امور و إتلاف بيت المال مسلمين.
اينها از يك طرف و علاقهء خاص ايرانيان به مذهب تشيع و امامانى كه هميشه از طرف دستگاههاى حاكم، خود و طرفدارانشان مورد بى اعتنايى و آزار و محروميت قرار گرفته بودند از طرف ديگر، راه حل جديدى را به خاطر مى آورد، و اين همان بود كه با دعوت مأمون از امام رضا (عليه السلام) به مركز خلافت ابراز مى شد.
عكس العمل امام در هر حال امام رضا (عليه السلام) براى اينكه به مأمون و كار گزاران او بفهماند كه از مقاصد