تا گنبد عرش منظرت را ديدم * همچون مژه بر گرد نظر گرديدم ديدم عرفات و كعبه و مشعر را * در يك نظر از بسكه به خود باليدم ميرزا سعيد منشى فصل پانزدهم: در باب روضهء مقدسه اى دل مكن انديشه ز افعال خطا * شرمى كن كه از الطاف الهى به خدا از بهر شرف برند خاكم به بهشت * هستم چون زخاكروبهء شاه رضا آقا رفيع خادم مرغ حرمت بطوف گردون نرود * خو كرده بباغ رو بهامون نرود زين روضه محالست برون رفتن من * هر كس ببهشت رفت بيرون نرود ملاخواجه على پيشنماز (نعيم) در كوى رضاست كعبه فرش حجرش * مسجد شده پيشخدمتى در نظرش در قبلهء روضه بى جهت مسجد نيست * محراب نخواست پشت كردن بدرش ميرزا محمد حسين نورس يا شاه رضا بروضه ات يك لبيك * هر كس كه بگويد شنود صد سعد يك با زوار تو كفشبانان گويند * اين ارض مقدست فا خلع نعليك خالصاى استرآبادى زكعبه روى سوى روضهء رضا دارم * بكعبه مى روم وكعبه رونما دارم زكعبه رفتم ومى آيم اينك از كعبه * به كعبتين كه نقشى به مدعا دارم ميرزا ابراهيم نيشابورى اين روضهء پاك عارف من عرفست * اين يك طرفست وعالمى يك طرفست بر خوبى اين مكان دليلست همين * كان گوهر پاك را خراسان صدفست طايرا هر شام وسحر ملايك از عرش عظيم * آيند بطوف شه فروس حريم
(١٣٨٥)