مى توانستند بى تفاوت باشند؟! يحيى بن اكثم ها، بارها شاهد مباحثات عميق علمى امام با رؤساى ساير مذاهب و اديان بودند و چون خود را از آن فضايل و كمالات خالى و پياده مى ديدند، مسلما احساس حقارت مى كردند. آيا آنان اين شهامت را داشتند كه از وجود چنين مردى كه محيط كشور اسلامى را در شعاعى وسيع روشن ساخته است نه تنها ناراحت و متألم نباشند، بلكه او را هم تأييد و تقويت كنند؟!
اصولا بايد ديد كه در طول تاريخ اسلامى تا امروز آيا حسادتها و جاه طلبى ها اجازه داده و مى دهد تا كسانى كه به عنوان اسلام و امور وابستهء به آن، در چهرههاى مختلف از مزايا و ثروتها و احتراماتى بهرهمند بوده و هستند چنانچه در موقعيتى قرار گيرند كه ديگرى را شايسته تر از خود در راه خدمت به اسلام بيابند، حاضر باشند دست برادرى و همكارى به يكديگر بدهند و خود را از خودخواهى و اسارت نفس و هوى پرستى، و جامعهء خود را از غفلت ها و چند دستگى ها نجات دهند؟
به عبارت ديگر " خود را براى اسلام و مسلمين بخواهند "، نه اسلام و مسلمين را براى خود.
بد نيست از باب نمونه به يكى از حوادثى كه در توجه به شكوه و عظمت معنوى امام مؤثر بود و مخالفان و اشخاص ذينفع از وضع موجود، نمى توانستند شاهد آن پيشرفت ها و عظمتها باشند اشاره كنيم و آن پيشنهاد مأمون در مورد اقامهء نماز عيد توسط امام (عليه السلام) بود.
اجراى نماز عيد فطر در سال 202 هجرى با اصرار مأمون قرار شد مراسم اجراى نماز عيد فطر توسط امام رضا (عليه السلام) انجام گيرد. باز هم امام براى اينكه بفهماند حاضر نيست آلت بى اراده براى اجراى مقاصد دستگاه خلافت باشد، از پذيرفتن اين پيشنهاد امتناع كرد. حاضر نبود كارهاى اساسى را كه به دست ديگران است ناديده بگيرد و از ميان آنهمه مسئوليت ها و مقررات اسلامى تنها به انجام مراسم و امور مصلحتى، قناعت كند و بگويد همين مقدار هم غنيمت است كه به ما احترامى مى گذارند، و نمازى چنين با عظمت برگزار مى شود!