مأمون گرديد. فرمانده كل قوايش نيز " طاهر بن حسين ذواليمينين " بود.
خصوصيات مأمون زندگى مأمون سراسر كوشش و فعاليت و خالى از رفاه و آسايش آنچنانى بود، درست برعكس برادرش امين كه در آغوش زبيده پرورش يافته بود. هر كس زبيده را بشناسد درمىيابد كه تا چه حد بايد زندگى امين غرق در خوشگذرانى و تفريح بوده باشد. مأمون مانند برادرش اصالت چندانى براى خود احساس نمى كرد و نه تنها به آيندهء خود، مطمئن نبود، بلكه بر عكس، اين نكته را مسلم مى پنداشت كه عباسيان به خلافت و حكومت او تن در نخواهند داد، از اينرو خود را فاقد هرگونه پايگاهى كه بدان تكيه كند مى ديد، و به همين دليل آستين همت بالا زد و براى آينده به برنامه ريزى پرداخت.
مأمون خطوط آيندهء خود را از لحظه اى تعيين كرد كه به موقعيت خود پى برد و دانست كه برادرش امين از مزايايى برخوردار است كه دست وى از آنها كوتاه است.
او از اشتباهات امين نيز پند آموخت: مثلا " فضل " با مشاهدهء امين كه خود را به لهو و لعب سرگرم ساخته بود، به مأمون مى گفت كه تو پارسايى و ديندارى و رفتار نيكو از خود بروز بده. مأمون نيز همين گونه مى كرد، هر بار كه امين كارى را با سستى، آغاز مى كرد، مأمون همان كار را با جديت در پيش مى گرفت.
در هر حال مأمون در علوم و فنون مختلف، تبحر يافت و بر امثال واقران خويش، و حتى بر تمام عباسيان، برترى يافت.
برخى مى گفتند: در ميان عباسيان كسى دانشمندتر از مأمون نبود.
" ابن نديم " درباره اش چنين گفته است: " آگاهتر از همهء خلفا نسبت به فقه و كلام بود ".
از حضرت على (عليه السلام) نيز نقل شده كه روزى دربارهء بنى عباس سخن مى گفت، تا بدين جا رسيد كه فرمود: " هفتمين آنان، از همه شان دانشمندتر خواهد بود ". (1) سيوطى، ابن تغرى بردى، وابن شاكر كتبى نيز مأمون را چنين ستوده اند: " به لحاظ