ز محرمان در خويش بنده اى را گفت * كه من چو روح روان را جدا كنم ز بدن؟
براى مدفن من اين محل قبر مرا * شكاف و نيك نظر كن كه هست منزل تن در آروبين كه يكى چشمه اى است روح افزا * كه هست منبع او جنت الله منن نهاده تخت وز سندس لباس من پيدا * روان بيار و مرا ساز از آن لباس كفن پسم بيار درين روضهء بهشت برين * زقبر ساز تن اشرف مرا مكمن روايتست كه بعد از وفات شاه رضا * زبهر قبر گشودند منزل احسن نمود تخت بهشت ولباس اخضر او * چنانچه گفته بدان شاه آشكار وعلن چو سرو روضهء آن قبر ساخت مسكن خويش * برست از غم وآزار اين سراى حزن به سوى موطن اصلى خويش راجع شد * همين بود بر ارباب فهم حب وطن به قول شاه على رضى بهشت بود * محل قبر شريفش زهى بيان حسن كسى كه ميل بهشتش بود درين عالم * بگو كه بوسه ده اين خاك را به روى ودهن مهيمنا به حبيب محمد عربى * به حق شاه ولايت على عالى فن بهر دو سبط مبارك به شاه زين عباد * به حق باقر وصادق به كاظم احسن به حق شاه رضا ساكن حظيرهء قدس * به حق شاه تقى ونقى صبور محن به حق عسكرى وحجت خدا مهدى * كزين دوازدهم ده نجات روح وبدن فداى خاك " رضا " باد صد روان امين * كه اوست چارهء درد وشفيع زلت من (1) 9. خالد نقشبندى (م 1193 - 1242 ه):
" ضياء الدين، خالد بن احمد حسينى سليمانيه اى شهرزورى ". از علما وعارفان عالى مقام كرد است در بلندى مقامش همين بس كه گويند: علامه " محمود شكرى آلوسى " مفتى و مفسر بزرگ عرب از مريدان وى بوده است. (2) خالد، قطعه اى به هنگام ترك مشهد مقدس به عنوان وداع با حضرت رضا (عليه السلام) سروده